8 اثر از خسرونامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرونامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / خسرونامه عطار نیشابوری

خسرونامه عطار نیشابوری

1 الا ای روشنایی بخش بینش تویی گنج طلسم آفرینش

2 تویی گنج وجهان پرگوهر از تست سپهری و فلک پراختر از تست

3 ز گنج عشق گوهر بر جهان ریز شراب معرفت در حلق جان ریز

4 جهانی خلق را یکرنگ گردان جهان بر کور چشمان تنگ گردان

1 الا ای شاخ طوبی شکل چونی چو شاخی می مکن این سرنگونی

2 بشرق وغرب بگذشته چو برقی ولیکن تو برون غرب و شرقی

3 تو در مشکوة حسنی چون چراغی چراغ شاخسار هشت باغی

4 چو از نور دو کونی چشم روشن ترا زیتونهٔ قدسست روغن

1 فغان برداشت آن مسکین مکّار که زنهار، الا مان ای شاه، زنهار

2 بجان زنهار ده تا بازگویم که چون زنهار دادی راز گویم

3 شه زنهار ده، زنهار دادش دو گوش، آنگه سوی گفتار دادش

4 بدی میخواست گلرخ را از آن کار خود او ماند ای عجب در زیر این بار

1 یکی پیری که او در پشت خم داشت رگ و پی جمله بیرون شکم داشت

2 بسان دختری در پیش مادر شده چون مصلحان در زیر چادر

3 چو مادر دست در خنیاگری برد ازان دختر بناخن دختری برد

4 بسر ناخن ز زیر نیم چادر ده و دو پرده ظاهرکرد بر در

1 یکی صورت درآمد ماه پیکر نهاده همچو گردون پای بر سر

2 رخی مانند ماه آسمان داشت ولیک از پنج ماه نوفغان داشت

3 تپانچه بر رخ چون ماه میخورد چنان کز درد آن فریاد میکرد

4 چنان میتافت رویش از برون دست که از چستی بچنبر می برون جست

1 برامد نالهٔ کوس از در شاه بجوش آمد چو دریا کشور شاه

2 ز عالم، بانگ زرّین نای برخاست ز بانگ نای،‌دل از جای برخاست

3 جهان در زیر گرد ره نهان شد همه خاک زمین بر آسمان شد

4 بدین کردار، تاج پادشاهان سپه میراند تا دشت سپاهان

1 چنین گفت آنکه استاد جهان بود که در باب سخن صاحبقران بود

2 که چو شش ماه خسرو بود با گل بهردم عشرتش نوبود با گل

3 گهی با گل می گلفام خوردی گهی صد بوسه از گل وام کردی

4 گهی آن وام گل را بازدادی گهی گل را بهای ناز دادی

1 شبی خوشتر ز نوروز جوانی می صافی چو آب زندگانی

2 گل و خسرو فتاده هر دو سرمست بکش آورده پای و زلف در دست

3 سیه پوشیده زلف شبروگل شده شب همچو روز از پرتو گل

4 رخ چون روز آن دُرّ شب افروز شب تاریک روشن کرده چون روز

1 یکی طاوس فر بگرفته ماری چه ماری همچو کار افتاده زاری

2 تهی و قعر جان را دُر همی داد نی و خوشی چو شکّر پُر همی داد

3 نفس زد گرچه شخصش بی روان بود بسی نالید امّا بی زبان بود

4 بپاسخ بود بانگش بیست دربیست نبودش جان ولی از باد میزیست

1 بگفت این و دبیری را بفرمود که کلکش از عطارد گوی بربود

2 دبیر شاه چون بگرفت خامه بنام حق مزین کرد نامه

3 خداوندی که دور از چند و چونست دو عالم را بکلّی رهنمونست

4 جهانداری که این چرخ کهن ساخت خرد را دایهٔ طفل سخن ساخت

آثار عطار نیشابوری

8 اثر از خسرونامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر خسرونامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.