خطاب آمد که آدم از عطار نیشابوری جوهرالذات 57
1. خطاب آمد که آدم چندگوئی
درون بنموده رویم چند جوئی
...
1. خطاب آمد که آدم چندگوئی
درون بنموده رویم چند جوئی
...
1. خطابی کرد آدم کای دل و جان
بگو با من کنون این راز پنهان
...
1. چنین گفت ای خدای حی رحمان
کریم و قادر و دانا و سبحان
...
1. بهرجایی روان کز عشق میشد
دمی کآنجای آدم را همی شد
...
1. نمود حق نه چیزی هست بازی
تو این دم در تمامت سرفرازی
...
1. چو شد شیطان سوی جنّت ابا مار
درون آن دهن او ماند بیمار
...
1. چنین دیدم من اندر لوح اسرار
تو میدانی نمییارم بگفتار
...
1. بلای عشق قربت برکشیدم
که تادر عاقبت رویت بدیدم
...
1. طلب کن گر بدیدی تو در اینجا
عیان دوست ای پیوسته شیدا
...
1. چه میگوئی همی گوید که بشتاب
برون از نه فلک اسرار دریاب
...