1 شود واصل حجابش دور گردد به معنی صورت منصور گردد
2 شود واصل نبیند جز یکی او حقیقت حق شود کل بیشکی او
3 از اشترنامه این بهتر نمودم ز هر دو عالم این برتر نمودم
4 از اشترنامه و این گرد واصل وز این هر دو بکن مقصود حاصل
1 پسر گفت ای پدر گفتی حقیقت کجا گنجد حقیقت در طریقت
2 طریقت گوی با من نی ز تحقیق که تا دریابم از عین تو توفیق
3 کسی هرگز وجود خویش گشتست چگویم چونکه این سرّی درشتست
4 همه این قوم کشتی مال دارند کجا اسرار این سرّ پایدارند
1 پسر گفت ای پدر قول حدیثت ترا بر من چنین دامی خبیثست
2 همه در عالم جان عین جانان توئی در بود من اسرار پنهان
3 منم در عین کشتی بحر اعظم توئی از دید من اسرار عالم
4 منم با تو درون بحر هستی پدر در عقل ماندستی ومستی
1 میان کشتی آنجا بود پیری بمعنی و بصورت بی نظیری
2 بقدر خویشتن واصل بدش او همه اسبابها حاصل بدش او
3 میان جمله مردان بود او مرد در آن کشتی که بودش صاحب درد
4 سفر کرده بسی دانسته اسرار گرفته سالها او انس دلدار
1 بده جان گر خبر داری در این تو زمانی بازدان عین الیقین تو
2 بده جان از سر شوق و ارادت که تا یابی عیان اندر سعادت
3 بده جان و ببین گم کرده را باز درون پرده در انجام و آغاز
4 چو حل خواهی شدن درآب دنیا چرا باشی چنین غرقاب دنیا
1 بقدر خود نظر میکن نمودت پدر گفت ای پسر آخر چه بودت
2 مرا ره گم مکن اینجای بابا که مسکن دیدهام در عین ماوا
3 در این بحر سعادت راه دیدم درون بحر دل آگاه دیدم
4 نه طفلم من که دانایم بهرکار ز حق دارم نمود عشق بسیار
1 چو راه شرع بسپاری خدائی تو و او هر دو یکی بی جدائی
2 چو قطره سوی این دریا شود زود عیان قطره در دریا یکی بود
3 شریعت قطرهٔ تو بحر دارد کسی شاید که این را پاس دارد
4 که در عین شریعت دوست بیند حقیقت مغز را در پوست بیند
1 همه ملک جهان پیش تو هیچ است همه همچون طلسمی پیچ پیچ است
2 همه زان تو است و تو منزّه دریغا چون بری در این سخن ره
3 همه زان تو است و تو فنائی فنا شو تا شوی عین خدائی
4 همه زان تو است و بود بودی نبودی تا نمودی ذات بودی
1 همه رسوائی عالم از او دان بقول حق ازو رویت بگردان
2 مبر فرمان او و شاد دل باش بکل فارغ ز نقش آب و گل باش
3 مبر فرمان او و زو تو بگریز اگر مردی تو با شیطان بستیز
4 تو از سودای او غافل شدستی از آن در دهر تو بیدل شدستی
1 کنون ای پیر خواهم رفت دریاب توئی صورت به نزد ما تو بشتاب
2 کنون ای باب خواهم رفت دریاب که گشتم من زحیرت عین غرقاب
3 کنون ای باب خواهم شد حقیقت ز دست خود مهل اینجا شریعت
4 شریعت گوش دار ای عالم دل که تا مقصود خود بینی تو حاصل