کو کس که چو بوده از عطار نیشابوری مختارنامه 37
1. کو کس که چو بوده گشت نابوده نشد
وز آسِ سپهرِ سرنگون سوده نشد
...
1. کو کس که چو بوده گشت نابوده نشد
وز آسِ سپهرِ سرنگون سوده نشد
...
1. ای دل چو حجاب و پرده در کار بسی است
خون خورکه درین حجاب خون خوار بسی است
...
1. همچون شمعی چند گدازم چکنم
سیماب شدم تیز چه تازم چکنم
...
1. درداکه قرار از دل سرمستم رفت
خون شد دلم و امید پیوستم رفت
...
1. گفتم: جانا هیچ کسی جانان یافت
یا در همه عمر آن چه همی جست آن یافت
...
1. ای دل به امید هم نفس چند روی
تو هیچ نیی درین هوس چند روی
...
1. چون وصل نیامد به کسی اولیتر
بی همنفسی هر نفسی اولیتر
...
1. این گنبد خاکستری پر اخگر
گه در خونم کشید و گه خاکستر
...
1. ای بس که ز شوق چرخ دوّار بگشت
سرگشته شب و روز چو پرگار بگشت
...
1. هم عقل طلسم جسم و جان باز نیافت
هم گنج زمین و آسمان باز نیافت
...
1. جانا رخ چون تویی به حس نتوان دید
زر چون بینم به حس که مس نتوان دید
...
1. چون باد همی نیاید از سوی تو بر
کی چشم افتد به پرتو روی تو بر
...