جان نتواند هیچ از عطار نیشابوری مختارنامه 49
1. جان نتواند هیچ سزاوار تو گشت
دل نتواند محرم دیدار تو گشت
...
1. جان نتواند هیچ سزاوار تو گشت
دل نتواند محرم دیدار تو گشت
...
1. آواز به عشق در جهان خواهم داد
پس شرحِ رُخِ تو بیزبان خواهم داد
...
1. گر در طلبت ز روی تو مانم باز
در کوی تو تن فرودهم در تک و تاز
...
1. هر کو گهر وصل تو در خواهد خواست
اول قدم از دو کون بر باید خاست
...
1. هرگه که من از وصل تو بابی شنوم
شب خوش بادم که یاد خوابی شنوم
...
1. چون وصل تو یک ذرّه نیفتاد به دست
جز باد چه دارد دل ناشاد به دست
...
1. ای کاش دلم را سر آهی بودی
جان را ز وصال تو پناهی بودی
...
1. این خود چه عجایبست کآمیختهای
هر لحظه هزار شور انگیختهای
...
1. آنها که ز باغ عشق گل میرُفتند
از غیرت تو زیر زمین بنهفتند
...
1. حاصل ز غم عشق توام بدنامیست
وین بدنامی جمله ز بیآرامیست
...
1. نادیده ترا شرح سروپات خوش است
گر سود کنیم و گرنه، سودات خوش است
...
1. گاهی ببریدی و گهی پیوستی
گاهی بگشادی و گهی در بستی
...