هر قطره به کُنْهِ از عطار نیشابوری مختارنامه 61
1. هر قطره به کُنْهِ دُرِّ دریا نرسد
هر ذرّه به آفتاب والا نرسد
...
1. هر قطره به کُنْهِ دُرِّ دریا نرسد
هر ذرّه به آفتاب والا نرسد
...
1. سی سال به صد هزار تک بدویدیم
تا از ره تو به درگهت برسیدیم
...
1. کردم تک و پوی بی عدد بسیاری
وز گرد رهت نیافتم آثاری
...
1. ای خورده غم تو یک به یک چندینی
در شوق تو مَردُم و مَلَک چندینی
...
1. جانها چو ز شوق تو بسوزند همه
از هستی خود دیده بدوزند همه
...
1. جان از طلب روی تو آبی گردد
بیداری دل پیش توخوابی گردد
...
1. دل خون کن اگر سَرِ بلای تو نداشت
جان بر هم سوز اگر وفای تو نداشت
...
1. کاری که ورای کفر و دین میدانم
آن دوستی تست، یقین میدانم
...
1. هرجان که طریق پردهٔ راز نیافت
از پرده اگر یافت، جز آواز نیافت
...
1. از سرِّ تو هر که با نشان خواهد بود
مشغول حضور جاودان خواهد بود
...
1. گم گشتن خود، از تونشان بس بودم
سودای توام ازتو زیان بس بودم
...
1. بی یادِ تو دل چو سایه در خورشید است
با یادِ تو در نهایتِ امید است
...