چون مونسِ من ز از عطار نیشابوری مختارنامه 73
1. چون مونسِ من ز عالم اندوه تو بود
شادی دلم به هر غم اندوه تو بود
...
1. چون مونسِ من ز عالم اندوه تو بود
شادی دلم به هر غم اندوه تو بود
...
1. ای عقل شده در صفت ذات تو پست
از حد بگذشت این همه تقصیر که هست
...
1. چون عفو تو میتوان مسلم کردن
تا کی ز غمِ گناه،ماتم کردن
...
1. گر فضلِ تو عقل را یقین مینشود
زانست که تیز چشم دین مینشود
...
1. یک ذره هدایتِ تو میباید و بس
یک لحظه حمایتِ تو میباید و بس
...
1. چون دردِ تو چاره ساز آمد جان را
دردِ تو بس است این دلِ بیدرمان را
...
1. جانا که به جای تو تواند بودن
دل را چه به جای تو تواند بودن
...
1. من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
و احسانِ تو را شمار نتوانم کرد
...
1. چون بیخبرم که چیست تقدیر مرا
دیوانگی آورد به زنجیر مرا
...
1. نه در صفِ صادقان قراری دارم
نه در رهِ عاشقان شماری دارم
...
1. یا رب ما را راندهٔ درگاه مکن
حیران و فروماندهٔ این راه مکن
...
1. روئی که به روز پنج ره میشوئیم
وز خون دو دیده گه به گه میشوئیم
...