زان روز که از عدم از عطار نیشابوری مختارنامه 85
1. زان روز که از عدم پدید آمدهایم
بر بیهده در گفت و شنید آمدهایم
...
1. زان روز که از عدم پدید آمدهایم
بر بیهده در گفت و شنید آمدهایم
...
1. یارب چو به صد زاری زار آمدهایم
گر عفو کنی امیدوار آمدهایم
...
1. ای دایرهٔ حکم تو سرگردانی
وی بادیهٔ قضای تو حیرانی
...
1. ای آن که همه گشایش بندِ منی
یاری دهِ جانِ آرزومندِ منی
...
1. سیر این دل خسته کی شود ازتو مرا
ره سوی تو بسته کی شود از تو مرا
...
1. ای جانِ من سوخته دل زندهٔ تو
وز خجلت فعل خود سرافکندهٔ تو
...
1. یا رب تو مرا مدد کن از یارِی خویش
خط برگنهم کش از نکوکاری خویش
...
1. از هیبت تو این دل غم خواره بسوخت
دل خود که بود که جان بیچاره بسوخت
...
1. ای یادِ تو مرهم دل خستهٔ من
هردم غم تو همدم پیوستهٔ من
...
1. یا رب غم تو چگونه تقدیر کنم
از دست بشد عمر، چه تدبیر کنم
...
1. هم حلهٔ فضل در برم میداری
هر افسرِ حفظ بر سرم میداری
...
1. ای بندگی تو پادشاهی کردن
کارت همه انعام الهی کردن
...