10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / منطق‌الطیر عطار نیشابوری / عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر

عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 داد از خود پیرتر کستان خبر گفت من دو چیزدارم دوست تر

2 آن یکی اسبست ابلق گام زن وین دگر یک نیست جز فرزند من

3 گر خبر یابم به مرگ این پسر اسب می‌بخشم به شکر این خبر

4 زانک می‌بینم که هستند این دو چیز چون دو بت در دیدهٔ جان عزیز

1 گفت ذو النون می‌شدم در بادیه بر توکل، بی‌عصا و زاویه

2 چل مرقع پوش را دیدم به راه جان بداده جمله بر یک جایگاه

3 شورشی در عقل بیهوشم فتاد آتشی در جان پر جوشم فتاد

4 گفتم آخر این چه کارست ای خدای سروران را چند اندازی ز پای

1 محتسب آن مرد را می‌زد به زور مست گفت ای محتسب کم کن تو شور

2 زانک کز نام حرام این جایگاه مستی آوردی و افکندی ز راه

3 بودیی تو مست‌تر از من بسی لیک آن مستی نمی‌بیند کسی

4 در جفای من مرو زین بیش نیز داد بستان اندکی از خویش نیز

1 در بر شیخی سگی می‌شد پلید شیخ از آن سگ هیچ دامن در نچید

2 سایلی گفت ای بزرگ پاک باز چون نکردی زین سگ آخر احتراز

3 گفت این سگ ظاهری دارد پلید هست آن در باطن من ناپدید

4 آنچ او را هست بر ظاهر عیان این دگر را هست در باطن نهان

1 می‌شد آن سقا مگر آبی به کف دید سقایی دگر در پیش صف

2 حالی این یک آب در کف آن زمان پیش آن یک رفت و آبی خواست از آن

3 مرد گفتش ای ز معنی بی‌خبر چون تو هم این آب داری خوش بخور

4 گفت هین آبی ده‌ای بخرد مرا زانکه دل بگرفت از آن خود مرا

1 حق تعالی گفت با موسی به راز کاخر از ابلیس رمزی جوی باز

2 چون بدید ابلیس را موسی به راه گشت از ابلیس موسی رمزخواه

3 گفت دایم یاددار این یک سخن من مگو تا تو نگردی همچومن

4 گر به مویی زندگی باشد ترا کافری نه بندگی باشد ترا

1 رابعه گفتی که ای دانای راز دشمنان را کار دنیا می‌بساز

2 دوستان را آخرت ده بردوام زانک من زین کار آزادم مدام

3 گر ز دنیا و آخرت مفلس شوم کم غمم گر یک دمت مونس شوم

4 بس بود این مفلسی از تو مرا زانک دایم تو بسی از تو مرا

1 بود مستی سخت لایعقل، خراب آب کارش برده کلی کار آب

2 درد وصاف از بس که در هم خورده بود از خرابی پا و سر گم کرده بود

3 هوشیاری را گرفت از وی ملال پس نشاند آن مست را اندر جوال

4 برگرفتش تا برد با جای خویش آمدش مستی دگر در راه پیش

1 صوفیی را گفت مردی نامدار کای اخی چون می‌گذاری روزگار

2 گفت من در گلخنی‌ام مانده خشک لب ، تر دامنی‌ام مانده

3 گردهٔ نشکستم اندر گلخنم تا که نشکستند آنجا گردنم

4 گر تو در عالم خوشی جویی دمی خفتهٔ یا باز می‌گویی همی

1 یک شبی محمود دل پر تاب شد میهمان رند گلخن تاب شد

2 رند بر خاکسترش بنشاند خوش ریزه در گلخن همی‌افشاند خوش

3 خشک نانی پیش او آورد زود دست بیرون کرد شاه و خورد زود

4 گفت آخر گلخنی امشب ز من عذر خواهد من سرش برم ز تن

آثار عطار نیشابوری

10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.