10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / منطق‌الطیر عطار نیشابوری / عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر

عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 خسروی می‌شد به شهر خویش باز خلق شهر آرای می‌کردند ساز

2 هر کسی چیزی کز آن خویش داشت بهر آرایش همه در پیش داشت

3 اهل زندان را نبود از جزو و کل هیچ چیزی نیز الا بند و غل

4 هم سری چندی بریده داشتند هم جگرهای دریده داشتند

1 خواجه‌ای کز تخمهٔ اکاف بود قطب عالم بود و پاک اوصاف بود

2 گفت شب در خواب دیدم ناگهی بایزید و ترمدی را در رهی

3 هر دو دادندم به سبقت سروری پیش ایشان هر دو، کردم رهبری

4 بعد از آن تعبیر آن کردم تمام کز چه کردند آن دو شیخم احترام

1 دردم آخر که جان آمد به لب شیخ خرقان این چنین گفت ای عجب

2 کاشکی بشکافتندی جان من باز کردندی دل بریان من

3 پس به عالمیان نمودندی دلم شرح دادندی که درچه مشکلم

4 تا بدانندی که با دانای راز بت پرستی راست ناید، کژ مباز

1 بنده‌ای را خلعتی بخشید شاه بنده با خلعت برون آمد به راه

2 گرد ره بر روی او بنشسته بود باستین خلعت آن بسترد زود

3 منکری با شاه گفت ای پادشاه پاک کرد از خلعت تو گرد راه

4 شه بر آن بی‌حرمتی انکارکرد حالی آن سرگشته را بر دار کرد

1 داد از خود پیرتر کستان خبر گفت من دو چیزدارم دوست تر

2 آن یکی اسبست ابلق گام زن وین دگر یک نیست جز فرزند من

3 گر خبر یابم به مرگ این پسر اسب می‌بخشم به شکر این خبر

4 زانک می‌بینم که هستند این دو چیز چون دو بت در دیدهٔ جان عزیز

1 شیخ خرقانی که عرش ایوانش بود روزگاری شوق بادنجانش بود

2 مادرش از خشم شیخ آورد شور تا بدادش نیم بادنجان به زور

3 چون بخورد آن نیم بادنجان که بود سر ز فرزندش جدا کردند زود

4 چون درآمد شب، سر آن پاک‌زاد مدبری در آستان او نهاد

1 گفت ذو النون می‌شدم در بادیه بر توکل، بی‌عصا و زاویه

2 چل مرقع پوش را دیدم به راه جان بداده جمله بر یک جایگاه

3 شورشی در عقل بیهوشم فتاد آتشی در جان پر جوشم فتاد

4 گفتم آخر این چه کارست ای خدای سروران را چند اندازی ز پای

1 می‌ندانم هیچ‌کس در کون یافت دولتی کان سحرهٔ فرعون یافت

2 آن چه دولت بود کایشان یافتند آن زمان کان قوم ایمان یافتند

3 جان جداکردند ازیشان آن نفس هرگز این دولت نبیند هیچ کس

4 یک قدم در دین نهادند آن زمان پس دگر بیرون نهادند از جهان

1 گفت یوسف را چو می‌بفروختند مصریان از شوق او می‌سوختند

2 چون خریداران بسی برخاستند پنج ره هم سنگ مشکش خواستند

3 زان زنی پیری به خون آغشته بود ریسمانی چند در هم رشته بود

4 در میان جمع آمد در خروش گفت ای دلال کنعانی فروش

1 آن یکی دانم ز بی‌خویشی خویش ناله می‌کردی ز درویشی خویش

2 گفتش ابرهیم ادهم ای پسر فقر تو ارزان خریدستی مگر

3 مرد گفتش کاین سخن ناید به کار کس خرد درویشی آنگه شرم‌دار

4 گفت من باری به جان بگزیده‌ام پس به ملک عالمش بخریده‌ام

آثار عطار نیشابوری

10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.