10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / منطق‌الطیر عطار نیشابوری / عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر

عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 گفت چون سقراط در نزع اوفتاد بود شاگردیش، گفت ای اوستاد

2 چون کفن سازیم، تن پاکت کنیم در کدامین جای در خاکت کنیم

3 گفت اگر تو باز یابیم ای غلام دفن کن هر جا که خواهی والسلام

4 من چو خود را زنده در عمری دراز پی نبردم، مرده کی یا بی تو باز

1 آن عزیزی گفت شد هفتاد سال تا ز شادی می‌کنم و از ناز حال

2 کین چنین زیبا خداوندیم هست با خداوندیش پیوندیم هست

3 چون تو مشغولی بجویایی عیب کی کنی شادی به زیبایی غیب

4 عیب جویا، تو به چشم عیب بین کی توانی بود هرگز غیب بین

1 بود مجنونی عجب در کوه سار با پلنگان روز و شب کرده قرار

2 گاه گاهش حالتی پیدا شدی گم شدی در خود کسی کانجا شدی

3 بیست روز آن حالتش برداشتی حالت او حال دیگر داشتی

4 بیست روز از صبح دم تا وقت شام رقص می‌کردی و برگفتی مدام

1 غازیی از کافری بس سرفراز خواست مهلت تا که بگزارد نماز

2 چون بشد غازی نماز خویش کرد بازآمد جنگ هر دم بیش کرد

3 بود کافر را نمازی زان خویش مهل خواست او نیز بیرون شد ز پیش

4 گوشه‌ای بگزید کافر پاک‌تر پس نهاد او سوی بت بر خاک سر

1 چون برفت از دار دنیا بایزید دید در خوابش مگر آن شب مرید

2 پس سؤالش کرد کای شایسته پیر چون ز منکر درگذشتی وز نکیر

3 گفت چون کردند آن دو نامدار از من مسکین سؤال از کردگار

4 گفتم ایشان را که نبود زین سؤال نه شما را نه مرا هرگز کمال

1 وقت مردن بوعلی رودبار گفت جانم بر لب آمد ز انتظار

2 آسمان را در همه بگشاده‌اند در بهشتم مسندی بنهاده‌اند

3 همچو بلبل قدسیان خوش سرای بانگ می‌دارند کای عاشق درآی

4 شکر می‌کن پس به شادی می‌خرام زانک هرگز کس ندیدست این مقام

1 می‌ندانم هیچ‌کس در کون یافت دولتی کان سحرهٔ فرعون یافت

2 آن چه دولت بود کایشان یافتند آن زمان کان قوم ایمان یافتند

3 جان جداکردند ازیشان آن نفس هرگز این دولت نبیند هیچ کس

4 یک قدم در دین نهادند آن زمان پس دگر بیرون نهادند از جهان

1 خواجه زنگی را غلامی چست بود دست پاک از کار دنیا شست بود

2 جملهٔ شب آن غلام پاک باز تا به وقت صبح می‌کردی نماز

3 خواجه گفتش ای غلام کارکن شب چو برخیزی مرا بیدار کن

4 تا وضو سازم کنم با تو نماز آن غلام او را جوابی داد باز

1 بود درویشی ز فرط عشق زار وز محبت همچو آتش بی‌قرار

2 هم ز تفت عشق جانش سوخته هم ز تاب جان زفانش سوخته

3 آتش از جان در دلش افتاده بود مشکلی بس مشکلش افتاده بود

4 در میان راه می‌شد بی‌قرار می‌گریست و این سخن می‌گفت زار

1 پاک دینی گفت آن نیکوترست مبتدی را کو به تاریکی درست

2 تا به کلی گم شود در بحر جود پس نماند هیچ رشدش در وجود

3 زانک چیزی گر برو ظاهر شود غره گردد وان زمان کافر شود

4 آنچ در تست از حسد و از خشم تو چشم مردان بیند اونه چشم تو

آثار عطار نیشابوری

10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.