10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / منطق‌الطیر عطار نیشابوری / عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر

عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 تاجری مالی و ملکی چند داشت یک کنیزک با لبی چون قند داشت

2 ناگهش بفروخت تا آواره شد بس پشیمان گشت و بس بیچاره شد

3 رفت پیش خواجه‌ای او بی‌قرار می‌خریدش باز افزون از هزار

4 ز آرزوی او جگر می‌سوختش خواجهٔ او باز می‌نفروختش

1 بود در کنجی یکی دیوانه خوار پیش او شد آن عزیز نامدار

2 گفت می‌بینم ترا اهلیتی هست در اهلیتت جمعیتی

3 گفت کی جمعیتی یابم ز کس چون خلاصم نیست از کیک و مگس

4 جملهٔ روزم مگس دارد عذاب جملهٔ شب نایدم از کیک خواب

1 بود آن دیوانه دل برخاسته برهنه می‌رفت و خلق آراسته

2 گفت یا رب جبهٔ ده محکمم هم چو خلقان دگر کن خرمم

3 هاتقش آواز داد و گفت هین آفتاب گرم دادم درنشین

4 گفت یا رب تا کیم داری عذاب جبه‌ای نبود ترا به ز آفتاب

1 ناگهی محمود شد سوی شکار اوفتاد از لشگر خود برکنار

2 پیرمردی خارکش می‌راند خر خار وی بفتاد وی خارید سر

3 دید محمودش چنان درمانده خار او افتاده و خرمانده

4 پیش شد محمود و گفت ای بی‌قرار یار خواهی، گفت خواهم ای سوار

1 رفت شیخ بصره پیش رابعه گفت ای در عشق صاحب واقعه

2 نکتهٔ کز هیچ کس نشنیده‌ای بر کسی نه خواندی نه دیده‌ای

3 آن ترا از خویشتن روشن شدست آن بگو کز شوق جان من شدست

4 رابعه گفتش که ای شیخ زمان چند پاره رشته بودم ریسمان

1 گم شد از بغداد شبلی چندگاه کس بسوی او کجا می‌برد راه

2 باز جستندش به هر موضع بسی در مخنث خانه‌ای دیدش کسی

3 در میان آن گروهی بی‌ادب چشم‌تر بنشسته بود و خشک لب

4 سایلی گفت ای برنگ راز جوی این چه جای تست آخر بازگوی

1 کرده بود آن مرد بسیاری گناه توبه کرد از شرم، بازآمد به راه

2 بار دیگر نفس چون قوت گرفت توبه بشکست و پی شهوت گرفت

3 مدتی دیگر ز راه افتاده بود در همه نوعی گناه افتاده بود

4 بعد از آن دردی درآمد در دلش وز خجالت کار شد بس مشکلش

1 گفت عباسه که روز رستخیز چون زهیبت خلق افتد در گریز

2 عاصیان و غافلان را از گناه رویها گردد به یک ساعت سیاه

3 خلق بی‌سرمایه حیران مانده هر یک از نوعی پریشان مانده

4 حق تعالی از زمین تا نه فلک صد هزاران ساله طاعت از ملک

1 خسروی می‌رفت در دشت شکار گفت ای سگبان سگ تازی بیار

2 بود خسرو را سگی آموخته جلدش از اکسون و اطلس دوخته

3 از گهر طوقی مرصع ساخته فخر را در گردنش انداخته

4 از زرش خلخال و دست ابرنجنش رشته ابریشمین در گردنش

1 آن دو روبه چون به هم هم برشدند پس به عشرت جفت یک دیگر شدند

2 خسروی در دشت شد با یوز و باز آن دو روبه را ز هم افکند باز

3 ماده می‌پرسد ز نر، کی رخنه‌جوی ما کجا با هم رسیم، آخر بگوی

4 گفت اگر ما را بود از عمر بهر بر دکان پوستین دوزان شهر

آثار عطار نیشابوری

10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.