10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / منطق‌الطیر عطار نیشابوری / عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر

عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 چون شد آن حلاج بر دار آن زمان جز انا الحق می‌نرفتش بر زبان

2 چون زبان او همی‌نشناختند چار دست و پای او انداختند

3 زرد شد خون بریخت از وی بسی سرخ کی ماند درین حالت کسی

4 زود درمالید آن خورشید و ماه دست بریده به روی هم چو ماه

1 یک شبی عباسه گفت ای حاضران این همه گر پر شوند از کافران

2 پس همه از ترکمانی پر فضول از سر صدقی کنند ایمان قبول

3 این تواند بود، اما آمدند انبیا این صد هزار و بیست و اند

4 تا شود این نفس کافر یک زمان یا مسلمان یا بمیرد در میان

1 دیدهٔ آن عنکبوت بی‌قرار در خیالی می‌گذارد روزگار

2 پیش گیرد وهم دوراندیش را خانه‌ای سازد به کنجی خویش را

3 بوالعجب دامی بسازد از هوس تا مگر در دامش افتد یک مگس

4 چون مگس افتد به دامش سرنگون برمکد از عرق آن سرگشته خون

1 رابعه در راه کعبه هفت سال گشت بر پهلو زهی تاج الرجال

2 چون به نزدیک حرم آمد به کام گفت آخر یافتم حجی تمام

3 قصد کعبه کرد روز حج گزار شد همی عذر زنانش آشکار

4 بازگشت از راه و گفت ای ذوالجلال راه پیمودم به پهلو هفت سال

1 شیخ نوقانی بنیشابور شد رنج راه آمد برو رنجور شد

2 هفته‌ای باژنده در گوشه گرسنه افتاده بد بی‌توشه‌ای

3 چون برآمد هفته‌ای گفت ای اله گردهٔ نان مرا کن سر به راه

4 هاتفی گفتش برو این لحظه پاک جملهٔ میدان نیشابور خاک

1 نو مریدی داشت اندک مایه زر کرد زر پنهان ز شیخ خود مگر

2 شیخ می‌دانست، چیزی می‌نگفت همچنان می‌داشت او زر در نهفت

3 آن مرید راه و پیر راهبر هر دو می‌رفتند با هم در سفر

4 وادییشان پیش آمد بس سیاه واشکارا شد در آن وادی دو راه

1 کرد آن بازاریی آشفته کار از سر عجبی سرایی زر نگار

2 عاقبت چون شد سرای او تمام دعوتی آغاز کرد از بهر عام

3 خواند خلقی را به صد ناز و طرب تا سرای او ببینند ای عجب

4 روز دعوت ، مرد بی‌خود می‌دوید از قضا دیوانه‌ای او را بدید

1 چون بمرد آن مرد مفسد در گناه گفت می‌بردند تابوتش به راه

2 چون بدید آن زاهدی، کرد احتراز تا نباید کرد بر مفسد نماز

3 در شب آن زاهد مگر دیدش به خواب در بهشت و روی همچون آفتاب

4 مرد زاهد گفتش آخر ای غلام از کجا آوردی این عالی مقام

1 صوفیی می‌رفت در بغداد زود در میان راه آوازی شنود

2 کان یکی گفت انگبین دارم بسی می‌فروشم سخت ارزان، کو کسی

3 شیخ صوفی گفت ای مرد صبود می‌دهی هیچی به هیچی، گفت دور

4 تو مگر دیوانه‌ای ای بوالهوس کس به هیچی کی دهد چیزی به کس

1 مالک دینار را گفت آن عزیز من ندانم حال خود، چونی تو نیز

2 گفت برخوان خدا نان می‌خورم پس همه فرمان شیطان می‌برم

3 دیوت از ره برد و لاحولیت نیست از مسلمانی به جز قولیت نیست

4 در غم دنیا گرفتارآمدی خاک بر فرقت که مردار آمدی

آثار عطار نیشابوری

10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.