10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / منطق‌الطیر عطار نیشابوری / عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر

عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 گفت ایاز خاص را محمود خواند تاج دارش کرد و بر تختش نشاند

2 گفت شاهی دادمت، لشگر تراست پادشاهی کن که این کشور تراست

3 آن همی‌خواهم که تو شاهی کنی حلقه در گوش مه و ماهی کنی

4 هرکه آن بشنود از خیل و سپاه جمله را شد چشم از آن غیرت سیاه

1 بود مردی شیردل خصم افکنی گشت عاشق پنج سال او بر زنی

2 داشت بر چشم آن زن همچون نگار یک سر ناخن سپیدی آشکار

3 زان سپیدی مرد بودش بی‌خبر گرچه بسیاری برافکندی نظر

4 مرد عاشق چون بود در عشق زار کی خبر یابد ز عیب چشم یار

1 داشت ریشی بس بزرگ آن ابلهی غرقه شد در آب دریا ناگهی

2 دیدش از خشکی مگر مردی سره گفت از سر برفکن آن تو بره

3 گفت نیست آن تو به ره، ریش منست نیست خود این ریش، تشویش منست

4 گفت احسنت اینت ریش و اینت کار تو فروده اینت خواهد کشت زار

1 یافتند آن بت که نامش بود لات لشگر محمود اندر سومنات

2 هندوان از بهر بت برخاستند ده رهش هم سنگ زر می‌خواستند

3 هیچ گونه شاه می‌نفروختش آتشی برکرد و حالی سوختش

4 سرکشی گفتش نمی‌بایست سوخت زر به از بت، می‌ببایستش فروخت

1 خواجه‌ای کز تخمهٔ اکاف بود قطب عالم بود و پاک اوصاف بود

2 گفت شب در خواب دیدم ناگهی بایزید و ترمدی را در رهی

3 هر دو دادندم به سبقت سروری پیش ایشان هر دو، کردم رهبری

4 بعد از آن تعبیر آن کردم تمام کز چه کردند آن دو شیخم احترام

1 دردم آخر که جان آمد به لب شیخ خرقان این چنین گفت ای عجب

2 کاشکی بشکافتندی جان من باز کردندی دل بریان من

3 پس به عالمیان نمودندی دلم شرح دادندی که درچه مشکلم

4 تا بدانندی که با دانای راز بت پرستی راست ناید، کژ مباز

1 مقتدای دین، جنید، آن بحر ژرف یک شبی می‌گفت در بغداد حرف

2 حرفهایی کز بلندی آسمانش سرنهادی تشنه دل در آستانش

3 داشت بس برنا، جنید راه بر هم چو خورشید او یکی زیبا پسر

4 سر بریدند آن پسر را زار زار پس میان جمعش افکندند خوار

1 شیخ غوری، آن به کلی گشته کل رفت با دیوانگان در زیر پل

2 از قضا می‌رفت سنجر با شکوه گفت زیر پل چه قومند این گروه

3 شیخ گفتش بی سر و بی پا همه از دو بیرون نیست جان ما همه

4 گر تو ما را دوست داری بر دوام زود از دنیا برآریمت مدام

1 بنده‌ای را خلعتی بخشید شاه بنده با خلعت برون آمد به راه

2 گرد ره بر روی او بنشسته بود باستین خلعت آن بسترد زود

3 منکری با شاه گفت ای پادشاه پاک کرد از خلعت تو گرد راه

4 شه بر آن بی‌حرمتی انکارکرد حالی آن سرگشته را بر دار کرد

1 بود آن دیوانه خون از دل چکان زانک سنگ انداختندش کودکان

2 رفت آخر تا به کنج گلخنی بود اندر کنج گلخن روزنی

3 شد از آن روزن تگرگی آشکار بر سردیوانه آمد در نثار

4 چون تگرگ از سنگ می‌نشناخت باز کرد بیهوده زبان خود دراز

آثار عطار نیشابوری

10 اثر از عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر عذر آوردن مرغان در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.