1 سینه بشوی از علوم زاده سینا نور و سنائی طلب ز وادی سینا
2 یار عیانست بی نقاب در اعیان لیک دراعین کجا است دیده بینا
3 ساغر مینا ز دست پیر مغان گیر چند خوری غم بزیر گنبد مینا
4 طعنه بویس و قرن زنی و قرین است دیو و ددت قرنها و ساء قرینا
1 دور از شاه خراسان در بلا همچو ایوبم بکرمان مبتلا
2 آدم آسا از فریب آسمان صرت من فردوس طوس را حلا
3 گرچه دارالفقر کرمان جنتی است لیک در جنات سفلست و علا
4 ای صبا بگرفته دامانت مگر خاک دامنگیر سخت این دلا
1 صبا از ما بگو آن بیوفا را شکیبا تا بکی گشتی تو ما را
2 چو ما را در حریمت بار نبود مده باری ره اغیار دغا را
3 نیائی چون برم از ناز باری غباری کن ز ره همره صبا را
4 تو در پیمان شکستن ختمی و نسخ نمودی از جهان کیش وفا را
1 اختران پرتو مشکوة دل انور ما دل ما مظهر کل کل همگی مظهر ما
2 نه همین اهل زمین را همه باب اللهیم نه فلک در دورانند بدور سرما
3 بر ما پیر خرد طفل دبیرستانست فلسفی مقتبسی از دل دانشور ما
4 گرچه ما خاک نشینان مرقع پوشیم صد چو جم خفته بدریوزه گری بردرما
1 تا شدی آینهٔ مهر رخت سینهٔ ما میدهد تاب به مهر فلک آیینهٔ ما
2 راست شد بر قد ما خلعت سلطانی گل که بود گنج وجود تو بگنجینهٔ ما
3 گر همه کین رقیبست ز دل برکندیم کی سزد غیر تو در سینهٔ بی کینهٔ ما
4 غم عشق تو چو حسنت نپذیرد انجام آری آغاز ندارد غم دیرینهٔ ما
1 اصحبوا العشق ایها الا صحاب الوداد الودا دیااحباب
2 عشق گو و عشق بین عشق شو عشق و رخ ز غیر بتاب
3 می کش و نی زن و بچنگ آور طرهٔ دلربا و چنگ و رباب
4 طرهٔ دلربات برهاند زین ره پیچ پیچ و پر خم و تاب
1 فتادهایم ز غم روزگار درگرداب بیار ساقی گلچهره کشتی می ناب
2 شراب ناب بیاب و بتاب روز جهان که هست نزد خردمند این جهان چو سراب
3 اگرنه کار فلک کجروی است داده چرا بدیده هر شبه بیدار وی به بختم خواب
4 بجز طراوت رویت ندیدهام در گل بجز حدیث تو نشنیدهام ز چنگ و رباب
1 ای ماه جبین سیم غبغب وی سیم ذقن بت شکر لب
2 بی ماه رخت شبان تیره کارم همه دم فغان و یارب
3 لبریز شراب ناب جامت وز خون جگر دلم لبالب
4 بتوان دو سه گام رنجه کردن بالین مریض خویش یکشب
1 پیوسته مرا ز غم تب و تاب ای مایهٔ خوشدلی تو دریاب
2 می دهد که حیات این جهان هست مانند حباب بر سر آب
3 پا از سر و سر ز پا ندانم از دست تو چون کشم می ناب
4 شب تا به سحر چو چشم انجم از دیدهٔ ما ربوده ای خواب
1 جلوه گر در پرده آمد آفتاب از تعین بر رخ افکنده نقاب
2 تا نسوزند از فروغ روی او رفته از مهر آن مهم زیر سحاب
3 نی غلط گفتم نقاب و پرده چیست بی حجابی آمده او را حجاب
4 شاهدان در پرده مستورند لیک ماه من بی پرده باشد در نقاب