50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی

1 اسرار یقین را بگمانی شده باحث کی کشف شود علم لدنی بمباحث

2 آن واحد با لذات که شد کون صفاتش حقا که ندارد بجهان ثانی و ثالث

3 آن نور که ذرات جهان سایه اویند بحریست که موجش بود اکوان و حوادث

4 زان دم که ز خود فانی و باقی بخدایم هم ناصر و منصورم و هم مهدی و حارث

1 ای طلعت تو مطلع انوار سعادات خورشید جمال تو عیان از همه ذرات

2 حسن همه خوبان شده آیات جمالت ای مصحف رخسار تو مجموعه آیات

3 در هر چه نظر میکنم از روی حقیقت منظور توئی غیر تو وهم است و خیالات

4 عارف که بود مست مدام از می توحید شد بیخبر از تفرقه حال و مقامات

1 حسن خوبان جهان عکس رخ زیبای اوست لاجرم در هر سری از زلفشان سودای اوست

2 آفتاب عشق با هر ذره دارد نسبتی نسبت معشوق و عاشق عین نسبت های اوست

3 هست روشن پیش ارباب نظر چون آفتاب کین جهان پیدا ز نور روی مهر آرای اوست

4 از شراب چشم مخمورش جهان مست و خراب فتنه و آشوب عالم نرگس شهلای اوست

1 نیست ما را هیچ فکری جز لقای روی دوست آفرین بررای درویشی که در فکر نکوست

2 زلف و رویت نیست تنها آرزوی ما و بس مشتری و ماه را شبرو شدن زین آرزوست

3 عاشقی را باید از باد صبا آموختن میرود بی پا و بی سر دایما در جستجوست

4 مستی عشاق باشد زان دو چشم پر خمار سرخوشی بیدلان نه از باده جام و سبوست

1 بیا جانا که بی تو جان خرابست دلم از آتش شوقت کبابست

2 خورم خون جگر بی تو نگارا بهجرانت مرا اینها شرابست

3 ندارم غیر عشقت در جهان کار ترا با من چرا چندین عتابست

4 ز درد فرقتت ای جان جانان تنم بیمار و دل در اضطرابست

1 هر زمان نقشی نماید حسن دوست هر دو عالم جلوه رخسار اوست

2 مائی ما شد حجاب راه ما ور نه دایم یار با ما روبروست

3 در خمارم ساقیا جامی بیار زان شراب مست کان بی رنگ و بوست

4 نقش غیر از لوح دل شویم بمی چون درین کو، راه رندان شست و شوست

1 گنج اسرار یقین در کنج خلوت حاصلست واقف گنج معانی بیگمان صاحب دلست

2 ره بوحدت کی بری، تا در حجاب کثرتی هرکه شد محجوب کثرت او ز وحدت غافلست

3 چون میان عاشق و معشوق نسبت عشق بود میل آن با این و این یک نیز باآن مایلست

4 از کمالی نیست خالی هیچ نقصان در وجود هرکه دارد این نظر می دان که مرد کاملست

1 تا نقاب زلف از روی تو دور افتاده است جان مشتاقان از آن رودر حضور افتاده است

2 شاهد رویت نماید هر زمان حسنی دگر عاشق دیوانه دل زان ناصبور افتاده است

3 عاشقان را وایه دیدار تو باشد در بهشت زاهد نادان پی غلمان و حور افتاده است

4 راه زاهد در حقیقت بود تقلید و مجاز زین سبب از کوچه تحقیق دور افتاده است

1 چون مظهر حسن تو رخ ماه رخانست میل دل عاشق برخ ماه رخانست

2 چون شاهد حسنت همه جا جلوه گری کرد هرکس بجمال تو ز جایی نگرانست

3 برجان جهان ز آتش سودای تو داغست وز مهر رخت در دل هر ذره نشانست

4 تا دید دلم مهر جمال تو ز ذرات زان رو همه دم واله و شیدای جهانست

1 جان ما را در ازل دادند با عشق امتزاج دایما سودای عشق اوست زانم در مزاج

2 گشته ام سودایی عشق رخ و زلف حبیب جز می لعلش ندانم درد سودا را علاج

3 عقل را بگذار و در بازار عشق آنگه درآ کین متاع عقل را آنجا نمی بینم رواج

4 هرکه ره یابد بملک فقر و گنج نیستی رفت بیرون از سرش سودای مال و تخت و تاج

آثار اسیری لاهیجی

50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی