از مطرب جمال تو آفاق پر از اسیری لاهیجی غزل 72
1. از مطرب جمال تو آفاق پر صداست
عالم زساز عشق چه گویم چه بانو است
...
1. از مطرب جمال تو آفاق پر صداست
عالم زساز عشق چه گویم چه بانو است
...
1. چه یارست و چه جان دلنوازست
چه حسنست و چه عشوه این چه نازست
...
1. صیت جمال روی تو عالم فروگرفت
حسنت جهان گرفت و بوجه نکو گرفت
...
1. (در مقام لی مع الله سیر نیست
وحدت محض است اینجا غیر نیست)
...
1. جان طالب جمال دلفروز یار ماست
غافل که یار ما همه دم در کنار ماست
...
1. بما پیداست حسن طلعت ذات
صفات و ذات را مائیم مرآت
...
1. معشوق باز و رندم و قلاش و می پرست
دارم بعشق دوست فراغت زهر چه هست
...
1. تعالی الله رویست و جمالست
چه انوار تجلی و چه حالست
...
1. عشق ورزی مذهب ودین منست
می پرستی رسم و آیین منست
...
1. تا نقاب زلف از روی تو دور افتاده است
جان مشتاقان از آن رودر حضور افتاده است
...
1. خواهی که دیده باز کنی بر جمال دوست
بیرون کن از درون دلت هرچه غیر اوست
...
1. جهان از پرتو روی تو پیداست
جمالت از همه عالم هویداست
...