50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی

1 ای برده سبق از همه خوبان به ملاحت در حسن ربودی زبتان گوی لطافت

2 هرکس که سر از دولت عشق تو به پیچد حقا که نه بیند بجهان روی سعادت

3 کس را نرسد گوهر معنی به بیان سفت در حسن بلاغت چو توای کان فصاحت

4 از عشق بتان گر چه ملامت رسد اما در عشق تو دیدیم همه امن و سلامت

1 وقد کنتم و مامعکم من الا کوان ماکانا تجلیتم لکم فیکم فصرتم فیه اعیانا

2 فاظهرتم لکم منکم و اخفیتم لکم فینا سواکم غیر موجود و انتم عین ایانا

3 و انا انتم فیکم و انتم اننا فینا وعینی عینکم فانظرتری بالحق انسانا

4 و کنت الیک محتاجا و کنت الی مشتاقا ولولاکم فلم نوجد ولم تظهر ولو لا نا

1 وهومعکم زین معیت حق چه خواست یعنی واجب را ز ممکن جلوه هاست

2 گر نه حسنش دایما در جلوه است این نمود و بود عالم از کجاست

3 از تجلی جمال وحدت است در حقیقت این که کثرت را بقاست

4 هستی عالم همه هستی اوست بی بقای حق جهان عین فناست

1 باکوی تو از روضه رضوان نتوان گفت با روی تو از حور و زغلمان نتوان گفت

2 از عاشق دیوانه مجوئید سلامت با بیخبران از سر و سامان نتوان گفت

3 با زاهد بی ذوق مگو سر اناالحق اسرار سلاطین چو بعامان نتوان گفت

4 خورشید صفت ز آینه جمله ذرات چون گشت عیان روی تو، پنهان نتوان گفت

1 فی هواکم صارقلبی هایما خذلنا عنا و جدلی باللقا

2 بعدنا عن قربکم من نفسنا من فنی عن نفسه نال المنی

3 یا حبیبی کیف اخفی حبکم عبرتی واش لسری فی الوری

4 یا عذیلی فی الهوی کن لایمی لذتی فی الحب من لوم العدی

1 خواهی که دیده باز کنی بر جمال دوست بیرون کن از درون دلت هرچه غیر اوست

2 شد در میانه هستی تو پرده حجاب ورنه همیشه با تو دلارام روبروست

3 دریا دلی که جرعه جانش بود محیط مستی او کجا زمی جام یا سبوست

4 نقش دوئی بدیده احول اگر نمود اما بچشم اهل نظر آن یکی نه دوست

1 رند و قلاشیم و مست و می پرست از شراب عشق تو رفته ز دست

2 معتکف در کعبه و مسجد بدم در خراباتم کنون افتاده مست

3 تا بمعشوقی کنی اظهار ناز از نیاز عاشقان عالم پرست

4 جمله عالم غرق بحر وحدتند از زمین و آسمان بالا و پست

1 روی تو ظاهرست بعالم نهان کجاست گر او نهان بود بجهان خود عیان کجاست

2 عالم شدست مظهر حسن و جمال تو ای جان بگو چه مظهر و ظاهر جهان کجاست

3 در هر لباس حسن تو هر لحظه رو نمود عالم همه توئی و زمین و زمان کجاست

4 هرجا باسم خاص ظهوریست مرترا غیر ترا نمای که نام و نشان کجاست

1 ای دل دیوانه تاکی بیخودیها کردنت برسرم پیوسته طعن نیک و بد آوردنت

2 چند خواهی دست و پا زد رو رضا ده با قضا تا بکی باشد غم بیهوده آخر خوردنت

3 این چه جهل است عاقبت اندیشه کن ای بی خبر خلق راضی کردن و حق را ز خود آزردنت

4 گر نرفتی بر صراط المستقیم ای بی طریق در طریق آخر کجا شد این طریق اسپردنت

1 هرکس که از جفای غم عشق خایفست با عاشقان بدین و مذهب مخالفست

2 در موقف محبت و عشق است لایزال هر دل که او ز رمز فاحببت واقفست

3 دانی طواف کعبه وصلت که میکند؟ آن دل که در مدینه عشق تو طایفست

4 بعدالفنا بملک بقا هرکه راه یافت معروف وار بر همه اسرار عارفست

آثار اسیری لاهیجی

50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی