ای ذات تو ظاهر شده بر صورت از اسیری لاهیجی غزل 37
1. ای ذات تو ظاهر شده بر صورت اسما
اسمای تو بر صورت عالم شده پیدا
...
1. ای ذات تو ظاهر شده بر صورت اسما
اسمای تو بر صورت عالم شده پیدا
...
1. ای حسن ترا عالم و آدم شده مجلا
روی تو بذرات جهان کرده تجلی
...
1. دو عالم خواه زیر و خواه بالا
همه آئینه حقاست تعالی
...
1. مست و خرابم ساقیا در بازکن میخانه را
بهر خمارم از کرم پرکن دگر پیمانه را
...
1. ساقی بده می که بود مستیش فنا
تا وارهاندم ز خمار منی و ما
...
1. دل بسته بزلف یار بادا
جانم بغمش فگار بادا
...
1. کاشکی رحمی بُدی آن فتنهگر عیّار را
تا نکردی پیشه خود این همه آزار را
...
1. میرسد هر دم بعاشق صد جفا
گوئیا از عشق می بارد بلا
...
1. چه نسبت است به روی تو ماه تابان را
به پیش مهر توان گفت ذره کیوان را
...
1. وقد کنتم و مامعکم من الا کوان ماکانا
تجلیتم لکم فیکم فصرتم فیه اعیانا
...
1. فی هواکم صارقلبی هایما
خذلنا عنا و جدلی باللقا
...