ما چون بعشق روی تو کردیم از اسیری لاهیجی غزل 454
1. ما چون بعشق روی تو کردیم دل گرو
ای آرزوی جان و دل از ما جدامشو
...
1. ما چون بعشق روی تو کردیم دل گرو
ای آرزوی جان و دل از ما جدامشو
...
1. ای منور هر دو عالم ز آفتاب روی تو
وی معطر ملک جان از زلف عنبر بوی تو
...
1. ای هر دوکون لمعه از نور ذات تو
وی کاینات بوده نمود صفات تو
...
1. یار ما دوشینه آمد پرده افکنده ز رو
بانگ زد کای عاشق دیوانه حالت بازگو
...
1. ای دل دیوانه ام حیران حسن روی تو
جان شیدایم اسیر حلقه گیسوی تو
...
1. تا جان ماست مونس خیل خیال تو
بودم همیشه مست شراب وصال تو
...
1. جان ما را نیست در عالم بجز این آرزو
کو نشیند یکدمی با دلبر خود روبرو
...
1. واله و شیداست جانم در هوای عشق تو
سرنهد دیوانه دل آخر بپای عشق تو
...
1. خوی کردم با جفای عشق تو
باختم جان در وفای عشق تو
...
1. جمال یار برانداخت پرده از ناگاه
عیان نمود بنقش جهان رخ چون ماه
...
1. منم ز شوق جمال تو مست و دیوانه
بملک عشق و جنونم عجایب افسانه
...
1. ای جمال روی تو خورشید تابان آمده
وی دو زلف مشکبویت عنبرافشان آمده
...