50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی

1 ز جام عشق سرمستم زهی ذوق ز مستی از خودی رستم زهی ذوق

2 همین قدر بلندم خود تمام است که در کویت چنین پستم زهی ذوق

3 چه حاجت ساقیا با ساغر و می ز حسنت بیخود و مستم زهی ذوق

4 چو از مستی خود کلی شدم نیست بهستی دگر هستم زهی ذوق

1 ما رند خراباتی میخواره و مستیم در عشق تو ازننگ و ز ناموس برستیم

2 بیگانه ز صبر و خرد امروز نبودیم ما عاشق دیوانه هم از روز الستیم

3 از ما مطلب زهد و ورع کز پی شاهد در کوی خرابات چو ما باده پرستیم

4 باآنکه ز بالای فلک مرتبه ماست در کوی غم عشق تو بینی که چه پستیم

1 ما عاشق مست آن لقائیم معشوقه پرست بی نوائیم

2 شیدائی عشق و بیخود از خود مست می لعل جانفزائیم

3 بیگانه ز عقل و صبر و هوشیم با عشق و جنون آشنائیم

4 وقت است بدر شویم از خود در کوی قلندری درآئیم

1 گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم گه درد نوش خانه خمار کثرتیم

2 در پرتو جمال جهان سوز روی دوست شیدا و والهیم و همه مست حیرتیم

3 ما با وجود دولت عرفان و گنج فقر از ملک کیقباد و فریدون فراغتیم

4 مفتی اگر ز روی حقیقت نظر کنی ما هر یکی کتاب و کلامیم و آیتیم

1 مبداء خلقت بامر کن فکان من بوده ام منتهای مقصد از خلق جهان من بوده ام

2 پیش ازآن کاسرار غیب آید بصحرای شهود برزخ غیب و شهادت در میان من بوده ام

3 گر چه در صورت نمودار دو عالم گشته ام چون بمعنی بنگری هر دو جهان من بوده ام

4 هست روشن در حقیقت دیده عالم بما دایمانور زمین و آسمان من بوده ام

1 ببحر هست مطلق تا شدم غرق میان ما و دریا نیست خود فرق

2 چو من رند و خراباتی و مستم چه کار آید مرا سالوسی و زرق

3 شدم محو فنا از تاب حسنت چو لامع شد مه روی تو چون برق

4 جمالت آفتاب بی زوالست که پیدا نیست او را غرب تا شرق

1 دادیم دل بدست غم عشق آن صنم گو دل نگاه دار و مکن بیش ازین ستم

2 بگذر زفکر عالم و با یاد دوست باش چون یارمونست بود از بیش و کم چه غم

3 با درد و سوز عشق بساز ای دل حزین گر زانکه میکنی بجهان کار بی ندم

4 گه در غم فراقم و گه در غم وصال کو جذبه که باز رهم من ازین دو هم

1 من درون درد درمان یافتم در حجاب کفر ایمان یافتم

2 سالها رفتم براه جست و جو تا فراق و وصل یکسان یافتم

3 در نقاب جمله ذرات کون حسن او پیدا و پنهان یافتم

4 آنکه بیرون از دل و جان جستمش عاقبت هم در دل و جان یافتم

1 تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم بی جان شدم ولیک جهان در جهان شدم

2 زان دم که باختم دل و جان در قمار عشق از هر چه عقل فرض کند، بیش از آن شدم

3 شهباز همتم چو پر و بال برگشاد بالاتر از زمین و زمان و مکان شدم

4 تا با نشان شوم مگر از یار بی نشان نام و نشان گذاشتم و بی نشان شدم

1 ما دین و دل فدای غم یار کرده ایم جان را بعشق آن صنم ایثار کرده ایم

2 ما ترک لذت دو جهانی بعشق دل بربوی وصل آن بت عیار کرده ایم

3 انکار عاشقی برما کفر و کافریست تا ما بدین عشق تو اقرار کرده ایم

4 پوشیده نیست نکته ازما ز سر عشق از بس که درس عشق تو تکرار کرده ایم

آثار اسیری لاهیجی

50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی