50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی

1 حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد در جلوه جمال تو رویت نهان شد

2 آراست یار جلوه نام و نشان بخود ناگه فکند رخت و دگر بی نشان شد

3 آئینه خواست یار که بیند جمال خویش مرآت حسن دوست تمامی جهان شد

4 مهر جمالش ارچه ز ذرات ظاهر است لیکن تمام حسن بانسان عیان شد

1 چو نار هجر او جان میگدازد زلال وصل کو تا دل نوازد

2 بخط عنبرین و خال مشکین لباس دلبری را می طرازد

3 قبای دلبری و خوبی امروز بقد همچو سروش می برازد

4 رباید گوی محبوبی ز خوبان چو رخش حسن در میان بتازد

1 دلا در عاشقی مردانه می باش بلاکش عاشق فرزانه می باش

2 بهجرش آشنای محنت و غم بوصل از خویشتن بیگانه می باش

3 بصورت گر گدای مستمندی بملک معنوی شاهانه می باش

4 برغم زاهد مغرور خودبین حریف شاهد و پیمانه می باش

1 تا به فن دلربایی آن صنم استاد شد خانه صبرم ز عشقش سخت بی بنیاد شد

2 وه چه بی رحم است آن عیار شوخ بیوفا کز جفا و جور او عالم پر از فریاد شد

3 در غم هجران او بگذشت عمر من دریغ خود نمی دانم ز وصلش کی بخواهم شادشد

4 از هوای روی جانان آتشی در جان ماست عاقبت زین سوز خواهد خاک من بربادشد

1 دل ما وایه روی تو دارد بجان سودای هر موی تو دارد

2 جمال روی تو بیند ز هر رو دل عارف که رو سوی تو دارد

3 دل ما میل حسن خوب رویان بروی تو که بر بوی تو دارد

4 ز شاهی عار باشد آن گدا را که روزی راه بر کوی تو دارد

1 برقص آمد جهان ز آهنگ حافظ ز چشم بد خدایش باد حافظ

2 چو من مست مدام جام عشقم مده بیهوده ما را پند واعظ

3 حدیث واعظ از تقلید و زهداست ز عارف گوش کن در مواعظ

4 بیک لحظه دل غمگین شود شاد بحال زارم ارباشی ملاحظ

1 جان ما را میل دل جستن نشد درد و غم در پیش وی گفتن نشد

2 وعده کرد امشب که آیم پیش تو ز انتظارش امشبم خفتن نشد

3 عقل دوراندیش چندانی که کرد جوی خون از دیده ها بستن نشد

4 بر امید آنکه یارم می کشد در بدر گردیدم و کشتن نشد

1 تا نقاب از مهر رویش دور شد جمله ذرات غرق نور شد

2 حسن او در پرده ذرات کون هم هویدا گشت و هم مستور شد

3 کعبه و مسجد ز رویش نور یافت وز لب او میکده معمور شد

4 بود چشمش فتنه عالم ولی غمزه او زاد فی الطنبور شد

1 نهال دوستی را در بر آور کنار از ما مجو سرو سمن بر

2 بده ساقی بسرمستان عشقت از آن لب باده چون شهد و شکر

3 بایمان حقیقی جان ما را بغیر از کفر زلفت نیست رهبر

4 غبار غیر برروی تو حیف است برافشان دامن زلف معنبر

1 هان ای صبا ز لطف بشیراز کن گذر زین جان بی نوا برجانان پیام بر

2 کان مبتلای محنت غربت ز اشتیاق دارد دلی پرآتش و پیوسته دیده تر

3 گوید دعا بصدق دل و از سر نیاز دارد امید فاتحه هر شام و هر سحر

4 ای سالکان راه بهمت مدد دهید باشد رسیم باز بدیدار یکدگر

آثار اسیری لاهیجی

50 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیری لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی