بیابانی آمدش ناگاه از اسدی توسی گرشاسپنامه 81
1. بیابانی آمدش ناگاه پیش
ز تابیدن مهر پهناش بیش
...
1. بیابانی آمدش ناگاه پیش
ز تابیدن مهر پهناش بیش
...
1. چو بگذشت ازین کار ماهی فره
بیآمد به نزدیک آب زره
...
1. به جنگ آن دو سالار پیش از دو شاه
رسیدند زی یکدگر کینه خواه
...
1. چوباز سپیده بزد پرّ باز
ازاو زاغ شب شد گریزنده باز
...
1. یکی نامه نزدیک گرشاسب زود
نبشت ونمود آن کجا رفته بود
...
1. وز آن سوچو از شهر داور سپاه
سوی جنگ برد اثرط کینه خواه
...
1. پس که چو خور ساز رفتن گرفت
رخش اندک اندک نهفتن گرفت
...
1. چو آمد به بتخانه ی سو بهار
یکی خانه دید از خوشی پرنگار
...
1. به ایوان کابل شه آورد روی
بیامد نشست از بر تخت اوی
...
1. به هنگام رفتن چو ره را بساخت
نشاندش پدر پیش و چندی نواخت
...
1. سپهبد گرفت از پدر پند یاد
وزآنجا سوی سیستان رفت شاد
...
1. چو بر سیستان پهلوان گشت شاه
براوج سپهر مهی گشت ماه
...