آثار اسدی توسی

صفحه 4 از 16
16 اثر از گرشاسپ‌نامه اسدی توسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گرشاسپ‌نامه اسدی توسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار اسدی توسی / گرشاسپ‌نامه اسدی توسی

گرشاسپ‌نامه اسدی توسی

1 سپهبد چو دید آن خروش سپاه سبک خواست خفتان و رومی کلاه

2 به مهراج گفت از سپاه تو کس میار از سر کُه تومی و بس

3 بهر تیغ کُه دیده‌بان برگماشت به هامون سپه صف کشیده بداشت

4 سوی راست لشکر به مهیار داد سوی چپ به بهپور سالار داد

1 چو زی خوابگه شد یل نامدار بیامد همان گه نگهبان بار

2 که آمد فرستاده ای گاه شام ز نزد بهو زی تو دارد پیام

3 بسی پند و رازست گوید نهفت که با پهلوان باید امشب بگفت

4 بخواندش سپهدار پیروز بخت فرستاده آمد سبک پیش تخت

1 سپهبد ز خشم دل آشفت و گفت که هوش و خرد با بهو نیست جفت

2 بگویش سخن پیش ازین در ستیز نگفتی همی جز به شمشیر تیز

3 کنون کِت ز گرز من آمد نهیب گرفتی ز سوگند راه فریب

4 کسی کو نترسد ز یزدان پاک مر او را ز سوگند و پیمان چه باک

1 ز شبدیز چون شب بیفتاد پست برون شدش چوگان سیمین ز دست

2 بزد روز بر چرمه تیز پوی به میدان پیروزه زرّینه گوی

3 بشد مبتر از کینه تیغ آخته به پیش بهو رزم را ساخته

4 چنین گفت کامروز روز منست که بخت تو شه دلفروز منست

1 چو ز ایوان مینای پیروزه هور بکند آن همه مهره های بلور

2 ز دریای آب آتش سند روس در افتاد در خانه آبنوس

3 ز هندو جهان پیل و لشکر گرفت غو کوس کوه و زمین بر گرفت

4 هزاران هزار از سپه بد سوار ز پیلان جنگی ده و شش هزار

1 بُدش زنگیی همچو دیو سیاه ز گرد رکیبش دوان سال و ماه

2 به زور از زمین کوه برداشتی تک از تازی اسپان فزون داشتی

3 شدی شصت فرسنگ در نیم روز به آهو رسیدی سبک تر ز یوز

4 به بالا بُدی با بهو راست یار چو زنگی پیاده بدی او سوار

1 بهو گفت با بسته دشمن به پیش سخن گفتن آسان بود کمّ و بیش

2 توان گفت بد با زبونان دلیر زبان چیره گردد چو شد دست چیر

3 بنه نام دیوانه بر هوشیار پس آن گاه بر کودکانست کار

4 ترا پادشاهی به من گشت راست ولیک از خوی بد ترا کس نخواست

1 دگر روز مهراج گردنفراز بسی کشتی آورد هر سو فراز

2 به ایرانیان داد کشتی چو شست دگر کشتی او با سپه بر نشست

3 ز کشتی شد آن آب ژرف از نهاد چو دشتی در آن کوه تازان ز باد

4 تو گفتی که کیمخت هامون چو نیل به حمله بدرّد همی زنده پیل

1 وز آنسو چو پور بهو رفت پیش به شهر سر ندیب با عمّ خویش

2 همی ساخت بر کشتن عم کمین نهان عمّ به خون جستنش همچنین

3 سرانجام کار آن پسر یافت دست عمش را کشت و به شاهی نشست

4 پس آگاهی آمد ز مهراج شاه ز درد پدر گشت روزش سیاه

آثار اسدی توسی

16 اثر از گرشاسپ‌نامه اسدی توسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گرشاسپ‌نامه اسدی توسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی