آثار اسدی توسی

صفحه 3 از 16
16 اثر از گرشاسپ‌نامه اسدی توسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گرشاسپ‌نامه اسدی توسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار اسدی توسی / گرشاسپ‌نامه اسدی توسی

گرشاسپ‌نامه اسدی توسی

1 بفرمود تا از شگفتی بسی نمودند گرشاسب را هر کسی

2 ز تاریکی و آتش و باد و ابر ز غول و دژم دیو وز شیر و ببر

3 نشد هیچ از آن کُند گرد دلیر گذشت از میان همچو غرنده شیر

4 چو زی اژدها ماند یک میل راه بدیدند در ره یکی دیده گاه

1 زدش بر گلو کام و مغزش بدوخت ز پیکان به زخم آتش اندرفروخت

2 چو بفراخت سر دیگری زد به خشم ز خون چشمه بگشادش از هر دو چشم

3 دمید اژدها همچو ابر از نهیب چو سیل اندر آمد ز بالا به شیب

4 به سینه بدرید هامون ز هم سپر درربود از دلاور به دم

1 فرسته برون کرد گردی گزین بدادش عرابی نوندی به زین

2 یکی دشت پیمان برّنده راغ به دیدار و رفتار زاغ و نه زاغ

3 سیه چشم و گیسوفش و مشک دُم پری پوی و آهو تک و گور سم

4 که اندام مه تازش و چرخ گرد زمین کوب و دریا بُرو ره نورد

1 از آن پس چو ضحاک شد باز جای نشست و، نزد جز به آرام رای

2 شهی بود در هند مهراج نام بزرگی به هرجای گسترده کام

3 بهو نام خویشی بدش در سیاه ز دستش به شهر سرندیب شاه

4 به مهراج هرگاه گفتی که بخت ترا داد تاج بزرگی و تخت

1 بر آشفت و فرمود تابر حریر به اثرط یکی نامه سازد دبیر

2 چو چشم قلم کرد سرمه ز قار ببد دیدنش روشن و دیده تار

3 شد آن خامه از خطّ گیتی فروز دل شب نگارنده بر روی روز

4 بسان یکی خرد گریان پسر خروشان و پویان و جویان پدر

1 بدو گفت کز بدگمان برگسل به اندیشه بیدار کن چشم و دل

2 چو دانش نداری به کاری درون نباشد ترا چاره از رهنمون

3 تو درگاه شاهان ندیدستی ایچ شنو پند، پس کار رفتن بسیچ

4 بر این جهان داد ده پادشاست دگر مردم پاک دانای راست

1 سپهبد چو پندش سراسر شنود پذیرفت و ره را پسیچید زود

2 هزار از یل نیزه‌ زن زابلی گزین کرد با خنجر کابلی

3 یلانی دلاور هزار از شمار ولیکن گهِ جنگ هر یک هزار

4 همه چرخ ناورد و اختر سنان همه حمله را با زمان هم عنان

1 خور از کُه چو بفراخت زرین کلاه شب از سر بینداخت شعر سیاه

2 سپاه از لب رود برداشتند چو یک نیمه زان بیشه بگذاشتند

3 غَوِ پیشرو خاست اندر زمان که آمد به ره چار ببر دمان

4 سپهبد همی راند بر پیل راست چو دیدارشد اسپ‌و خفتان بخواست

1 دبیر از قلم ابر انقاس کرد سخن دُرّ و اندیشه الماس کرد

2 درخت گل دانش از جوی مشک همی کاشت بر دشت کافور خشک

3 نخست از جهان آفرین کرد یاد که دانای دازست و دارای داد

4 جهان زوست پرپیکر خوب‌و‌زشت روان راتن او داد و تن را سرشت

1 بدو گفت مهراج کآی سرفراز بمان تا سپه یکسر آرام فراز

2 یل نیو گفتا نباید سپاه تو بر تیغ کُه رو همی کن نگاه

3 دل و گرز و بازو مرا یار بس نخواهم جز ایزد نگهدار کس

4 به گردانش گفتا چه شد رزم تنگ بدین گاو تازان نمایند جنگ

آثار اسدی توسی

16 اثر از گرشاسپ‌نامه اسدی توسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر گرشاسپ‌نامه اسدی توسی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی