به خدایی که در دوازده از انوری ابیوردی مقطع 61
1. به خدایی که در دوازده میل
هفت پیکش همیشه در سفرست
1. به خدایی که در دوازده میل
هفت پیکش همیشه در سفرست
1. گشتهام بینظیر تا که ترا
به عنایت به سوی من نظرست
1. دوش خوابی دیدهام گو نیک دیدی نیک باد
خواب نه بل حالتی کان از عجایب برترست
1. قطعهٔ صدر اجل قاضی قضاة شرق و غرب
آنکه بر عالم نفاذ او قضای دیگرست
1. حاجبت رگ ز دست دانستم
از چه معنی از آنکه محرورست
1. تا مشقت ره طاعت نبرد هرگز گفت
که ز آمد شد خدمت عصبم رنجورست
1. ای خداوندی کز غایت احسان و سخا
ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست
1. شمس را چیزکی است بر گردن
واندرور چیزها نه یک چیزست
1. رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
1. اعتقادی درست دار چنانک
اعتمادت بدان نباشد سست
1. ای کریمی که در زمین امید
هرچه رست از سحاب جود تو رست
1. ای بزرگی که جود بحر محیط
در کف چون سحاب تو بستست