50 اثر از مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی

1 ای سرافرازی که از یک سعی تو پای محکم کرد ملک و سر فراخت

2 جز تو از ارکان دولت فتح را تا بدین غایت کسی آلت نساخت

3 حق سلطان این چنین باید گزارد قدر دولت این چنین باید شناخت

1 گره عهد آسمان سست است گره کیسهٔ عناصر سخت

2 آنکه بگشاد هیچ وقت نبست گره عهد و بندگیش ز بخت

3 کیست بحری که موج بخشش اوی کیسهٔ بحر و کان کند پردخت

4 میر بوطالب آنکه او ثمرست اسدالله باغ و نعمه درخت

1 به خدایی که از میان دو حرف هفت چرخ و چهار طبع انگیخت

2 بوی کافور و عود و مشک آورد رنگ طاوس و کبک و زاغ آمیخت

3 که مرا درد هجر تو بر سر خاک اندوه و آتش غم بیخت

4 از برم دل به خدمت تو رسید وز تنم جان ز فرقت تو گریخت

1 صفی محمد تاریخی از خدای بترس به خانه باش و میا تا گهی که خوانندت

2 فصیح و گنگ به تعریض چند گویندت جوان و پیر به تصریح چند رانندت

3 گمان بری که ظریفی ولی نمی‌دانی که پیش مردمک دیده می‌نشانندت

4 هزار ... خر اندر ... زن آن قوم که تا فجی بنمیری ظریف دانندت

1 ربع مسکون آدمی را بود دیو و دد گرفت کس نمی‌داند که در آفاق انسانی کجاست

2 دور دور خشکسال دین و قحط دانشست چند گویی فتح بابی کو و بارانی کجاست

3 من ترا بنمایم اندر حال صد بوجهل جهل گر مسلمانی تو تعیین کن که سلمانی کجاست

4 آسمان بیخ کمال از خاک عالم برکشید تو زنخ می‌زن که در من گنج پنهانی کجاست

1 چون برگهای طوبی طبعم به نام تو یک روی بر ثنا و دگر روی بر دعاست

2 در خاطرم که بلبل بستان نعت تست اطراف باغ عمر ابدالدهر پر نواست

3 با برگ و با نوای چنین بنده‌ای چو من هر روز بی‌نواتر و بی‌برگ‌تر چراست

1 ای سروری که از گل دل قامت قلم بی‌خدمت دوات تو بسته کمر نخاست

2 بادا همیشه ملک جمال تو منتظم کز کاف کن فکان چو وجودت گهر نخاست

3 بی‌طبع دلگشای تو از سنگ زر نخاست بی‌لفظ جانفزای تو از نی شکر نخاست

4 دعوی همی کنم که در آفاق چون تویی از مسند امامت صدری دگر نخاست

1 رتبت و تمیکن صدر موئتمن همچو قدر و همتش بی‌منتهاست

2 آفتابش در سخاوت مقتدیست واسمان را در کفایت مقتداست

3 طبع شد بیگانه با آز و نیاز تا کفش با جود و بخشش آشناست

4 دست او را خواستم گفتن سخیست باز گفتم نه غلط کردم سخاست

1 قدر می‌خواست تا کار دو عالم به یکبار از پی سلطان کند راست

2 چو او اندیشهٔ برخاستن کرد قضا گفتا تو بنشین خواجه برخاست

1 آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی گفت کین والی شهر ما گدایی بی‌حیاست

2 گفت چون باشد گدا آن کز کلاهش تکمه‌ای صد چو ما را روزها بل سالها برگ و نواست

3 گفتش ای مسکین غلط اینک از اینجا کرده‌ای آن همه برگ و نوا دانی که آنجا از کجاست

4 در و مروارید طوقش اشک اطفال منست لعل و یاقوت ستامش خون ایتام شماست

آثار انوری ابیوردی

50 اثر از مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی