50 اثر از مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی

1 بوطیب آنکه سرد و جفا گفت مر مرا بگذاشتم که مرد سفیهست و عقربی است

2 ور زانکه از سفه به همه عمر در جهان دشنام من دهد چه کنم گرچه مصعبی است

3 از حرمت علیکم او تا به قد سلف هرچ از تبار اوست پلیدست و روسبی است

1 بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست دور سپهر بندهٔ درگاه جاه اوست

2 مودودشه موئید دین پهلوان شرق کامروز شرق و غرب جهان در پناه اوست

3 گردون غبار پایهٔ تخت بلند اوست خورشید عکس گوهر پر کلاه اوست

4 سیر ستارگان فلک نیست در بروج بر گوشهای کنگرهٔ بارگاه اوست

1 خسروا این چه حلم و خاموشیست صاحبا این چه عجز و مایوسیست

2 آخر افسوستان نیاید از آنک ملک در دست مشتی افسوسیست

3 اولا نایبی که نیست به کار راست چون پیر کافر روسیست

4 ثانیا این کمال مستوفی نیک سیاح روی و سالوسیست

1 نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی سلیما ابلها لابلکه مرحوما و مسکینا

2 سنایی گرچه از وجه مناجاتی همی گوید به شعری در ز حرص آنکه یابد دیدهٔ بینا

3 که یارب مر سنایی را سنایی ده تو در حکمت چنان کز وی به رشک آید روان بوعلی سینا

4 ولیکن از طریق آرزو پختن خرد داند که با تخت زمرد بس نیاید کوشش مینا

1 به جای بادهٔ نابم تو سرکه دادی ناب هلاک جان و دل خود بر آن نبود شراب

2 شدی مصوص تنم بی‌گمان ز خوردن آن اگر به کون من اندر بدی کرفس و سداب

1 گفتی اجل شهاب موئید که آن فلان رفت و نگفت رفتم و این ناصواب رفت

2 از بادهٔ نعیم تو شد چون به خانه مست رفتم چگونه گوید آن کو خراب رفت

1 رتبت و تمیکن صدر موئتمن همچو قدر و همتش بی‌منتهاست

2 آفتابش در سخاوت مقتدیست واسمان را در کفایت مقتداست

3 طبع شد بیگانه با آز و نیاز تا کفش با جود و بخشش آشناست

4 دست او را خواستم گفتن سخیست باز گفتم نه غلط کردم سخاست

1 ای خداوندی که بنای جهان یعنی خدای گوهر پاک ترا اصل نکوکاری نهاد

2 آستان ساحت جاه ترا چون برکشید عقل کل هم پای بر خاکش بدشواری نهاد

3 فتنه را خواب ضروری دیده از گیتی بدوخت چون قضا در دیدهٔ بخت تو بیداری نهاد

4 دی حیات تو نهادستی مرا در تن چنانک بالله ار در خاک هرگز ابر آذاری نهاد

1 نشنیده‌ای که زیر چناری کدو بنی برجست و بر دوید برو بر به روز بیست

2 پرسید از چنار که تو چند روزه‌ای گفتا چنار عمر من افزون‌تر از دویست

3 گفتا به بیست روز من از تو فزون شدم این کاهلی بگوی که آخر ز بهر چیست

4 گفتا چنار نیست مرا با تو هیچ جنگ کاکنون نه روز جنگ و نه هنگام داوریست

1 خدایگانا مهمان بنده بودستند تنی دو دوش به سیکی و نقل و رود و شراب

2 به طبع خرم و خندان شراب نوشیدند که بر خماهن گردون فروغ او سیماب

3 نه در مزاج کسی گرمیی بد از سیکی نه در دماغ کسی غلبه کرد قوت خواب

4 شرابشان نرسیده است و بنده درمانده خدایگانا تدبیر بنده کن به شراب

آثار انوری ابیوردی

50 اثر از مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مقطعات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی