دستار خوان بود ز دو گز از انوری ابیوردی مقطع 25
1. دستار خوان بود ز دو گز کم به روستا
در وی نهند ده کدوی تر نه بس عجب
1. دستار خوان بود ز دو گز کم به روستا
در وی نهند ده کدوی تر نه بس عجب
1. گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه
مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب
1. ای بس که جهان جبهٔ درویش گرفته
از فضلهٔ زنبور برو دوختهام جیب
1. درین دو روزه توقف که بو که خود نبود
درین مقام فسوس و درین سرای فریب
1. زهی نم کرمت در سخا بهارانگیز
چنانکه گشت هوای نیاز ازو محجوب
1. هر سخن کان نیست قرآن با حدیث مصطفی
از مقامات حمیدالدین شد اکنون ترهات
1. ای سرافرازی که از یک سعی تو
پای محکم کرد ملک و سر فراخت
1. گره عهد آسمان سست است
گره کیسهٔ عناصر سخت
1. به خدایی که از میان دو حرف
هفت چرخ و چهار طبع انگیخت
1. صفی محمد تاریخی از خدای بترس
به خانه باش و میا تا گهی که خوانندت
1. ربع مسکون آدمی را بود دیو و دد گرفت
کس نمیداند که در آفاق انسانی کجاست
1. چون برگهای طوبی طبعم به نام تو
یک روی بر ثنا و دگر روی بر دعاست