1 من توانم که نگویم بد کس در همه عمر نتوانم که نگویند مرا بد دگران
2 گر جهان جمله به بد گفتن من برخیزند من و این کنج و به عبرت به جهان در نگران
3 در بد و نیک جهان دل نتوان بست ازآنک گذرانست بد و نیک جهان گذران
4 جز نکویی نکنم با همه تا دست رسد که بر انگشت نپیچند بدم بیخبران
1 هیچ دانی ارشدالدین کز کف و طبع تو دوش من چه شربتهای آب زندگانی خوردهام
2 آن ندانم تا تو چون پروردهای آن قطعه را این همی دانم که من زان قطعه جان پروردهام
3 گرچه ایمانم بدان خاطر قوی بوده است و هست راستی به دوش ایمانی دگر آوردهام
4 تا تو تعیین کردهای یعنی که شعر تست شعر پارهای بر گفتهٔ خود اعتمادی کردهام
1 ای صاحبی که صدر وزارت ز جاه تو با اوج آفتاب زند لاف برتری
2 فرمان تو که زیر رکابش رود جهان با روزگار سوده عنان در برابری
3 بر هر که ابر عاطفتت سایه افکند تا حشر باقیست چو دریا توانگری
4 دست تو رازقست و ضمیر تو غیبدان بیدعوی خدایی و لاف پیمبری
1 مکوش تا بتوانی به جنگ و صلح گزین که جنگ و صلح برد ره به سوی شادی و غم
2 پس ار عدو نکند صلح و جنگجوی بود تو جنگ جوی و منه بر طریق صلح قدم
3 بکوش نیک که تا از عدو نمانی پس بجوش سخت که تا در جدل نیابی کم
1 این همایون در فرخندهسرای تا ابد باد در اقبال به پای
2 چوبش ایمن شده از فرسودن زیر این گنبد گیتیفرسای
3 اندرو خاصیت مغناطیس کاهن از طبع درو گیرد جای
4 نتوانند ز رفعت پیمود آستانش انجم گیتیپیمای
1 امیر زنگی چون بامداد باز آید نبشته عرض کنم وان کلاه بفرستم
2 نبشته بودی کان جزو بیتها بفرست سپاس دارم فردا پگاه بفرستم
3 حسین گفت که جو خواستست حق داند که جو به زیر نماندست کاه بفرستم
4 وگر به عیب نخواهی شمرد با دو سه مرغ منی دو آردت از بهر راه بفرستم
1 زندگانی مجلس سامی در اقبال تمام چون ابد بیمنتها باد و چو دوران بر دوام
2 آرزومندی به خدمت بیش از آن دارد دلم کاندرین خدمت توان کردن به شرح آن قیام
3 هست اومیدم به صنع و لطف حق عز اسمه کاتصالی باشدم با مجلس عالی به کام
4 باد معلومش که من خادم به شعر بلفرج تا بدیدستم ولوعی داشتستم بس تمام
1 چهار چیز ز ارکان بارگاه تو باد مخالف تو کزو هست عیش تو شیرین
2 دو نیمه تن چو ستون و دریده دل چو شرج چو میخ کوفته سر چون طناب راهنشین
1 ای ز دست تجاسر خادم شربهای ملال نوشیده
2 اختلالی که من دارد نیست بر خاطر تو پوشیده
3 بدو ایام بیض و من صایم وز خطا در صواب کوشیده
4 نیم جوشیده دیگکی دارم قلقلش گوش نانیوشیده
1 ای کریمی که جرم هفت اختر هست با عرض لطف تو پیکی
2 تویی آن مکرمی که عالم را ضبط کردی به مختصر نیکی
3 هست مهمانکی مرا امروز ترککی تنگ چشمکی قیکی
4 او ز مستی به یک دو می گروست من بدو داد خواهم از سه یکی