1 ای کریمی که رای همت تو عدم سایلان وجود کند
2 شرم دارد زمانه با چو تویی که ز حاتم حدیث جود کند
3 حاتم از خاک گربرآرد سر خاک پای ترا سجود کند
1 کرد عالی بنای این مجدود اختر سعد و طالع مسعود
2 از برای نزول میر عمید صدر دنیا ضیاء دین مودود
3 آنکه حکمش دهد ز روی نفاذ آتش و آب را نزول وصعود
4 به تفکر رسد به سر فلک به تجسس رسد به وهم حسود
1 گنبد پیروزه گون بااختران سیم رنگ هر شبی تا روز وصف بی نوایی من کند
2 روزگار بینوایی وصل را هجران دهد اتفاق تنگ دستی دوست را دشمن کند
3 صعب و تاریکست دوراز وصل تو شبهای من شمعها باید که این تاریک را روشن کند
4 پارهای ازاعتقاد خویش نزد من فرست تاشبم را روشن و این حجره را گلشن کند
1 شادمانی گزین و نیک خویی که زمانه وفا نخواهد کرد
2 از سر روزگار گرد برآر پیش از آن کز سرت برآرد گرد
1 ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد
2 هر کسی را کنیت و نام و لقب در خورد اوست پس در آوردستشان اندر جهان خواب و خورد
3 حاسدا مودود شاه ناصرالدین را لقب گرموئید شد تو زین معنی چرا باشی به درد
4 دان که او را نعمت دیگر نو نیامد زاسمان زانکه از روز ولادت خود موئید بود مرد
1 ای جهان را دفین به دست تو در چون معادن هزار سرمایه
2 دولتت را دوام همخانه مدتت را زمانه همسایه
3 گردن و گوش آفرینش را رسمهای تو گشته پیرایه
4 جود را پروریده همت تو راست چونان که طفل را دایه
1 جایی که من نشینم بیکار کی نشینم یا خطکی نویسم یا بیتکی تراشم
2 خطی نه سخت نیکو زیبا خطی به لابه زین شعرکی نه نیکو بل شعرکی بهاشم
1 خاطری چون آتشم هست و زبانی همچو آب فکرتی تیز و ذکایی رام و طبعی بیخلل
2 ای دریغا نیست ممدوحی سزاوار مدیح وی دریغا نیست معشوقی سزاوار غزل
1 ای خدایت به پادشاهی خلق از ازل تا ابد پسندیده
2 ابد از کشتزار مدت تو خوشهٔ عمر جاودان چیده
3 آبروی خدایگانی تو خاک آدم به بیع بخریده
4 ابر عدلت که عافیت مطرست سایه بر کاینات پوشیده
1 ای جهانت به مهر دل جویان آسمان هم در این هوس پویان
2 مویهگر گشته زهرهٔ مطرب بر جهان و جهانیان مویان
3 عمر خوش خوی روترش کرده بیتو بر زندگان چو بدخویان
4 کرده اجرام ماتمت بر وی چرخ رایان مشتری رویان