1 پس دریده بریده پیشی چند که ندیمان حضرت شاهند
2 از چپ و راست خلق میرانند که کسی چند پاره در راهند
1 ای شاه جهان حیهٔ صندوق خزانت از هرچه نه خاص تو شود بانگ برارد
2 وانجا که فتد مال تو در معرض قسمت دنبک زند و حق طمعها بگزارد
3 یکماه دگر گر ندهی سوزن عدلش حقا که گر آن حیه ترا جبه گذارد
1 تو در قوادگی ای سرخ کافر توانی گر کنی تصنیف و تدریس
2 اگر حوا و آدم زنده گردند به مکر و حیلت و دستان و تلبیس
3 بگردانی دل حوا ز آدم کنی در ساعتش عاشق به ابلیس
1 جاییست نشسته چاکر تو جایی که درو طرب افزاید
2 با مطربهای چو ماه تابان چنگی تر و خوش همی سراید
3 اسباب نشاط جمله داریم جز طلعت تو که میبباید
4 درخواست همی کنیم هر دو تشریف دهد سبک بیاید
1 زن چو میغست و مرد چون ماهست ماه را تیرگی زمیغ بود
2 بدترین مرد اندر این عالم به بهینه زنان دریغ بود
3 هر که او دل نهد به مهر زنان گردن او سزای تیغ بود
1 به خدایی که دست قدرت او نیل شب برعزار روز کشید
2 کین برادر ندید یک لحظه بیشما راحت و نخواهد دید
3 بیشما هیچ بر گل دل او باد شبگیری صبا نوزید
4 هیچ یک از دریچهٔ جانش مرغ لذات و عیش خوش نپرید
1 به خدایی که از مشیت او رنج رنجور و شادی مسرور
2 که مرا در همه جهان جانیست وان ز حرمان خدمتت رنجور
1 به خدایی که دست قدرت او ناوک مجری قدر فکند
2 دست قهرش مگر ز وعد و وعید جوز در مغز معصیت شکند
3 کز ملافات مردک جاهل بیخ شادی ز جان و دل بکند
1 بردم به کدوی تر بدو حاجت انگشت نهاد پیش من بر سر
2 گفتا به گدوی خشک من گر هست اندر همه باغ من کدویی تر
1 دهر و افلاک و انجم و ارکان همه شرند اگرنه مایه شر
2 خود جهان خرف ندارد خیر تا که هست از و جود خیر خبر
3 تا نداری امید خیر که نیست حامل ذکر او قضا و قدر
4 چیست عنقا به هر دو عالم خیر که ازو نام هست و نیست اثر