ای غلامت چو شاد بخت از انوری ابیوردی مقطع 371
1. ای غلامت چو شاد بخت فلک
ما غلامان خاص و عام توایم
1. ای غلامت چو شاد بخت فلک
ما غلامان خاص و عام توایم
1. خداوندا همی خواهم که از دل
ترا تا عمر باشد من ستایم
1. گیتی به سر سنان گشادیم
پس از سر تازیانه دادیم
1. خصم تو و قاعدهٔ ملک تو
آن شده از بدو جهان مستقیم
1. علم آصف گنج قارون صبر ایوب رسول
یاد کرد اندر کتاب این هر سه لقمان حکیم
1. ای ز نور شرابخانهٔ تو
روی آفاق همچو دست کلیم
1. ای خردمند اگر گوش سوی من داری
قطعهای بر تو بخوانم که عجب مانی از آن
1. بزرگا گر خطایی کرده آمد
مگیر از من اگر باشد بزرگ آن
1. چو غزنینی به محشر زنده گردد
بسنجد طاعتش ایزد به میزان
1. من توانم که نگویم بد کس در همه عمر
نتوانم که نگویند مرا بد دگران
1. احمد مرسل ز خاک مکه چون هجرت گزید
مدتی آن خطه بود انگشت نومیدی گزان
1. روبهی میدوید از غم جان
روبه دیگرش بدید چنان