شعرهای کمالی آن به از انوری ابیوردی مقطع 324
1. شعرهای کمالی آن به سخن
پای طبعش سپرده فرق کمال
1. شعرهای کمالی آن به سخن
پای طبعش سپرده فرق کمال
1. تا نشست خواجه در گلشن بود
شاید ار ایمن نباشد از اجل
1. خاطری چون آتشم هست و زبانی همچو آب
فکرتی تیز و ذکایی رام و طبعی بیخلل
1. ای ترا آفتاب حاجب بار
حشمتت را ستارگان در خیل
1. تکلف میان دو آزاده مرد
بود ناپسندیده و سخت خام
1. هیچ دانی ارشدالدین کز کف و طبع تو دوش
من چه شربتهای آب زندگانی خوردهام
1. شاها بدیدهای که دلم را خدای داد
در دیدهٔ تو معنی نیکو بدیدهام
1. زندگانی مجلس سامی در اقبال تمام
چون ابد بیمنتها باد و چو دوران بر دوام
1. به نظم مرثیهای در که چون ز موجب آن
یتیموار تفکر کنم برآشوبم
1. اوحدالدین انوری ای من مرید طبع تو
وی هوای عشق و مهر تو مراد طبع من
1. به حمد و ثنا چون کنم رای نظمی
نه دشوار گویم نه آسان فرستم