به خدایی که کرد گردون از انوری ابیوردی مقطع 300
1. به خدایی که کرد گردون را
کلبهٔ قدرت الهی خویش
1. به خدایی که کرد گردون را
کلبهٔ قدرت الهی خویش
1. اگر به رنج ندارد اجل نجیبالدین
که هیچ رنج مبادش ز عالم بدکیش
1. هر بلایی کز آسمان آید
گرچه بر دیگری قضا باشد
1. ای شجاعی کز تو بددلتر ندیدم در جهان
تیرت از ترکش برون ناید مگر از بیم خویش
1. عادت طرح شعر آوردند
قومی از حرص و بخل گندهٔ خویش
1. ای فلک با کمال تو ناقص
وی جهان بینوال تو درویش
1. ای فلک پیش قدر تو ناقص
وی جهان پیش دست تو درویش
1. ای به طالع چو نام خود مسعود
وی به همت چو رای خویش رفیع
1. دراز گشت حدیث درازدستی ما
سپید گشت به یک ره سپیدکاری برف
1. ایا کان مروت صدر والا
مکان مردی و گنج لطائف
1. مار نون نکاح چو بزدت
ای به حری و رادمری طاق
1. جامهٔ ازرق همی پوشی و نزدیک تو نه
از حلال کسب تا نان گدایی هیچ فرق