باده خوردن به ساتکینی از انوری ابیوردی مقطع 276
1. باده خوردن به ساتکینی در
از هنر نیست بلکه هست خطر
1. باده خوردن به ساتکینی در
از هنر نیست بلکه هست خطر
1. ای هنر از آتش تو بویا همچو عود
وی فلک در خدمتت چون نیشکر بسته کمر
1. هر که تواند که فرشته شود
خیره چرا باشد دیو و ستور
1. هر کس که جگر خورد و به خردی هنر آموخت
در دور قمر گو بنشین خون جگر خور
1. به خدایی که از مشیت او
رنج رنجور و شادی مسرور
1. هرگز گمان مبر که کمالالزمان بمرد
کو روح محض بود نه جسم فناپذیر
1. اثر خشمش از نوش پدید آرد نیش
نظر لطفش از سیر برون آرد شیر
1. آزرده رفت مانا تاجالزمان ز ما
زیرا که وقت رفتن رفتم نگفت نیز
1. روزم از روز بهتر است اکنون
از مراعات شمس دین فیروز
1. چهار چیز همی خواهم از خدای ترا
بگویم ار تو بگویی که آن چهار چه چیز
1. دی از کسان خواجه بکردم یکی سؤال
گفتم به خوان خواجه نشینند چند کس
1. صاحبا به هر رهی یک قدری می بفرست
نه از آن می که بود در خور پیمانه وطاس