1 تویی آن صدر که بر پایهٔ قدرت نرسد به مثل گر سر خصم تو بر افلاک بود
2 دست در دامن جاه تو زند هرکه ورا دامن دولتش از دست فلک چاک بود
3 زهر آسیب زمانه نکند هیچ خلل هر کرا خدمت درگاه تو تریاک بود
4 زاستین کرم تست اگر درهمه عمر دامنی بینی کزگرد فلک پاک بود
1 روز را رایگان ز دست مده نیست امکان آنکه باز رسد
2 دست این روزهای کوتاهست که بدان دولت دراز رسد
3 آنچ از آن چاره نیست آنرا باش به سرت گرچه ترکتاز رسد
4 سایه بر قحبهٔ جهان مفکن تا برت آفتاب ناز رسد
1 سرورا از می سخاوت تو عالمی شاد و خرم و مستند
2 هرکه هستند در نشیمن خاک همه بر بوی جود تو هستند
3 بنده با شاهدی و مطربکی این زمان از سه قلتبان جستند
4 به امیدی تمام بعد الله هر سه همت در آن کرم بستند
1 صاحبا از نیکخواه و بدسگالت یک مثال دیدهام از چرخ دولاب و در آنم نیست شک
2 میل دورش چون به گردش میدرآید دیدهای یک طرف سوی زمین دیگر طرف سوی فلک
3 قصد و میل نیکخواه و بدسگالت همچنوست در ترقی زی درج و اندر تراجع زی درک
4 این کنار از کام دل برمیشود سوی سماک وان دماغ از مغز خالی میشود سوی سمک
1 قاضی از من نصیحتی بشنو نه مطول به از طویلهٔ در
2 بارها گفتمت خر از کفه دور خر بغایی مکن تو گرد آخر
3 پند احرار دامنت نگرفت این به تصحیف تا قیامت حر
4 کیک دریاچهٔ من افکندی وینکت سنگ اوفتاده به سر
1 صاحبا به هر رهی یک قدری می بفرست نه از آن می که بود در خور پیمانه وطاس
2 زان می بیشر و بیشور که بیسیمان را ساغر او کف دستست وصراحی کریاس
1 روزم از روز بهتر است اکنون از مراعات شمس دین فیروز
2 جاودان از فلک خطابش این کی بر اعدا و اولیا پیروز
1 شعرهای کمالی آن به سخن پای طبعش سپرده فرق کمال
2 گرچه نزدیک دیگران نظم است مجمل از مفردات وهم و خیال
3 سخن چند معجزست مرا در سخنهاش سخت لایق حال
4 گویم آن در خزانهای ازل بود موزون طویلهای لال
1 اگر در خدمتت تقصیر کردم مگر لطفت مرا معذور دارد
2 که بهتر آن کسی باشد که هردم ز مخدومان گرانی دور دارد
1 انوری را خدایگان جهان پیش خود خواند و دست داد و نشاند
2 باده فرمود و شعر خواست ازو واندر آن سحر کرد و در افشاند
3 چون به مستی برفت بار دگر کس فرستاد و پیش تختش خواند
4 همه بگذار این نه بس که ملک نام او بر زبان اعلی راند