من واین نفس که با قحبهٔ از انوری ابیوردی مقطع 192
1. من واین نفس که با قحبهٔ رعنای جهان
چون خسان عشق نبازم نه به سهو و نه بعمد
...
1. من واین نفس که با قحبهٔ رعنای جهان
چون خسان عشق نبازم نه به سهو و نه بعمد
...
1. اوحدالدین که در سؤال و جواب
بدهد داد علم و بستاند
...
1. افتخار جهان حمیدالدین
که خرد مدح تو همی خواند
...
1. انوری را خدایگان جهان
پیش خود خواند و دست داد و نشاند
...
1. ای آنکه لقب تاش ثاقب تو
هر شب ز فلک اهرمن رماند
...
1. خداوندا تو میدانی که بنده
نیارد هیچ زحمت تا تواند
...
1. با جلال تو ای حمیدالدین
رونق ماه و آفتاب نماند
...
1. بسا سخن که مرا بود وان نگفته بماند
ز من نخواست کس آنرا و آن نهفته بماند
...
1. جفای گنبد گردان به پایهای برسید
کز آن فرازتر اندر ضمیر پایه نماند
...
1. آن بزرگانی که در خاک خراسان خفتهاند
این در معنی که خواهم گفت ایشان سفتهاند
...
1. ایمنی را و تندرستی را
آدمی شکر کرد نتواند
...
1. ای خداوندی که بر درگاه جاهت بندهوار
چرخ و انجم سالها اجری و راتب خوردهاند
...