به خدایی که وصف بی چونش از انوری ابیوردی مقطع 180
1. به خدایی که وصف بی چونش
همه اسباب عقل بر هم زد
...
1. به خدایی که وصف بی چونش
همه اسباب عقل بر هم زد
...
1. مقبلی آنکه روز و شب ادبار
از سر و ریش او همی ریزد
...
1. روز را رایگان ز دست مده
نیست امکان آنکه باز رسد
...
1. گر اندک صلتی بخشد امیرت
ازو بستان کزو بسیار باشد
...
1. شعر تر و خوب بنده گوید
انعام نصیب غیر باشد
...
1. به خدایی که بیشناس مقیم
دردل و دیده آتشم باشد
...
1. غلام توام چون غلامت نباشد
هر آنکس که در نام نام تو باشد
...
1. مدت عالم به آخر میرسد بیهیچ شک
طالع عالم نمیبینی که چون منحوس شد
...
1. دعاگو اسبکی دارد که هر روز
ز بهر کاه تا شب میخروشد
...
1. خداوندا رهی را شاهدی هست
که چرخ از عشق او پروین فروشد
...
1. گفتم چو لطف بار خدایم قبول کرد
جانم ز قهر و غصهٔ ایام رسته شد
...
1. ای خداوندی که درمعراج قدر و منزلت
تا به جایی همتت برشد که فکرت بر نشد
...