تابش رای سایهٔ یزدان از انوری ابیوردی مقطع 168
1. تابش رای سایهٔ یزدان
منت آفتاب باطل کرد
...
1. تابش رای سایهٔ یزدان
منت آفتاب باطل کرد
...
1. به خدایی که آب حکمت او
از دل خاک میدماند ورد
...
1. به خدایی که درسپهر بلند
اختر و مهر و مه مرکب کرد
...
1. مرکب من که دادهٔ شه بود
جان فدای مراکب شه کرد
...
1. آنکه او دست و دلت را سبب روزی کرد
درگهت را در پیروزی و بهروزی کرد
...
1. در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت
آن قدر عمری که یابد مردم آزاد مرد
...
1. گرچه شب سقطهٔ من هر که دید
پارهای از روز قیامت شمرد
...
1. قلتبانی هم به خواهر هم بزن
نیست پیدا گرچه کس پنهان نکرد
...
1. جهان گر مضطرب شد گو همی شو
من و می تا جهان آرام گیرد
...
1. هر که به ورزیدن کمال نهد روی
شیوهٔ نقصان ز هیچ روی نورزد
...
1. امیرالجبال آنکه با جاه جودش
نه گردون براند نه دریا ستیزد
...
1. کی بود کین سپهر حادثه زای
جمله از یکدگر فرو ریزد
...