1 کیمیایی ترا کنم تعلیم که در اکسیر و در صناعت نیست
2 رو قناعت گزین که در عالم کیمیایی به از قناعت نیست
1 ای ز جانم عزیزتر خاکی گر زمین عطف دامن تو برفت
2 از تو باز آمدن که یارد خواست عذر این آمدن که داند گفت
1 ای به دندان دولت آمده خوش درد دندانت هیچ بهتر هست
2 دارد از غصه آسمان دندان بر که بر نفس همتت پیوست
3 زانکه هرگز به هیچ دندان مزد بر سر خوان آسمان ننشست
4 تیز دندانی حرارت می درد دندانت چون به خیره بخست
1 به خدایی که بذل جان او را پایهٔ اولین احسانست
2 کمترین پایه لطف و صنعش را باد نوروز و ابر نیسانست
3 که مرا در فراق خدمت تو زندگانی و مرگ یکسانست
4 از هر آسانیی که بیتو بود خاطر و طبع من هراسانست
1 آلودهٔ منت کسان کم شو تا یک شبه در وثاق تو نانست
2 راضی نشود به هیچ بد نفسی هر نفس که از نفوس انسانست
3 ای نفس به رستهٔ قناعت شو کانجا همه چیز نیک ارزانست
4 تا بتوانی حذر کن از منت کاین منت خلق کاهش جانست
1 به خدایی که از صنایع او روی هر بوستان منقش گشت
2 که مرا در فراق خدمت تو زندگانی چو مرگ ناخوش گشت
1 کمال دین محمد محمد آنکه برای جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست
2 نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک به حل و عقد ممالک منوب دورانست
3 سپهر برشده تا رای روشنش دیدست ز بر کشیدن خورشید و مه پشیمانست
4 زمانه در دل کتم عدم ضمیری داشت که در وجود نگنجد کمال او آنست
1 ای بس که جهان جبهٔ درویش گرفته از فضلهٔ زنبور برو دوختهام جیب
2 واکنون همه شب منتظرم تا بفروزند شمعی که به هر خانه چراغی نهد از غیب
3 آن روز فلک را چو در آن شکر نگفتم امروز درین زشت بود گر کنمش عیب
1 ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را وی بر خطا گزیده طریق صواب را
2 در مستی ار ز بنده خطایی پدید شد مست از خطا نگردد واجب عقاب را
3 گر در گذاری از تو نباشد بسی دریغ امید رستگاری یومالحساب را
4 ور زانکه باز رای ادب کردنی بود نیمی مرا ادب کن و نیمی شراب را
1 ای خواجه رسیدست بلندیت به جایی کز اهل سموات به گوشت برسد صوت
2 گر عمر تو چون قد تو باشد به درازی تو زنده بمانی و بمیرد ملکالموت