به خدایی که از صنایع از انوری ابیوردی مقطع 121
1. به خدایی که از صنایع او
روی هر بوستان منقش گشت
...
1. به خدایی که از صنایع او
روی هر بوستان منقش گشت
...
1. ای بزرگی کز آب و خاک چو تو
دست دوران آسمان نسرشت
...
1. در حدود ری یکی دیوانه بود
سال و مه کردی به سوی دشت گشت
...
1. سراجی ای ز مقیمان حضرت ترمد
رسید نامهٔ تو همچو روضهای ز بهشت
...
1. مکرم مفصل سدیدالدین سپهر سروری
ای کفت باغ امل را بهترین اردیبهشت
...
1. نیز مدح و غزل نخواهم گفت
گرچه طبعم به شعر موی شکافت
...
1. من به الماس طبع تا بزیم
گوهر مدحت تو خواهم سفت
...
1. خسروا گوهر ثنای ترا
جز به الماس عقل نتوان سفت
...
1. گفتی اجل شهاب موئید که آن فلان
رفت و نگفت رفتم و این ناصواب رفت
...
1. ای ز جانم عزیزتر خاکی
گر زمین عطف دامن تو برفت
...
1. صفیالدین موفق را چو بینی
بگویش کانوری خدمت همی گفت
...
1. گفتم آن تو نیست خواجه صلاح
گفت چه گفتم آن دو خلقانت
...