1 ملکا مملکت به کام تو باد ملک هم نام تو به نام تو باد
2 ساحت آسمان زمین تو گشت خواجهٔ اختران غلام تو باد
3 حشمت از حشمت تو محتشم است همه حشمت ز احتشام تو باد
4 هرچه قائم به ذات جز اول همه را قوت از قوام تو باد
1 ای به شاهی ز همه شاهان فرد مشتری طلعت و مریخ نبرد
2 آسمان مثل تو نادیده به خواب مجلس و معرکه را مردم و مرد
3 بر جهان ای ز جهان جاه تو بیش همتت سایه از آن سان گسترد
4 که در آن سایه کنون مادر شاخ همه بیخار همی زاید ورد
1 اگر در حیز گیتی کمالست ز آثار کمالالدین خالست
2 جهان محمدت محمود صدری که بر مسند جهانی از رجالست
3 کمالی یافت عالم زو که با او جز اندر بحر و کان نقصان محالست
4 ز بیم بخشش متواریانند که دایم با تو از ایشان وصالست
1 خراب کرد به یکبار بخل کشور جود نماند در صدف مکرمات گوهر جود
2 وبال گشت همه فضل و علم و راحت و مال شرنگ گشت همه نوش و شهد و شکر جود
3 برفت باد مروت بگشت خاک وفا ببست آب فتوت بمرد آدر جود
4 نخفت فتنه و بیجفت خفت شخص هنر نماند همت و بیشوی ماند دختر جود
1 ای ترک می بیار که عیدست و بهمنست غایب مشو نه نوبت بازی و برزنست
2 ایام خز و خرگه گرمست و زین سبب خرگاه آسمان همه در خز ادکنست
3 خالی مدار خرمن آتش ز دود عود تا در چمن ز بیضهٔ کافور خرمنست
4 آن عهد نیست آنکه ز الوان گل چمن گفتی که کارگاه حریر ملونست
1 آفرین بر حضرت دستور و بر دستور باد جاودان چشم بد از جاه و جلالش دور باد
2 ملک را از رایت اقبال و رای روشنش تا که نور و سایه باشد سایه باد و نور باد
3 رایت و رایش که در نظم ممالک آیتی است تا نزول آیت نصرت بود منصور باد
4 من نگویم کز پی تفویض ملک روم و چین بر درش دایم رسول قیصر و فغفور باد
1 ملک اکنون شرف و مرتبه و نام گرفت که جهان زیر نگین ملک آرام گرفت
2 خسرو اعظم دارای عجم وراث جم که ازو رسم جم و ملک عجم نام گرفت
3 سایهٔ یزدان کز تابش خورشید سپهر دامن بیعت او دامن هر کام گرفت
4 آنکه در معرکها ملک به شمشیر ستد وانکه بر منهزمان راه به انعام گرفت
1 خدای جل جلاله ز من چنین داند که هرکه نام خداوند بر زبان راند
2 چو از دریچهٔ گوش اندر آیدم به دماغ دلم به دست نیاز از دماغ بستاند
3 حواس ظاهر و باطن که منهیان دلند یکی ز جملهٔ هر دو گروه نتواند
4 که پیش خدمت او از دو پای بنشیند چو دل درآرد و بر جای جانش بنشاند
1 خسروا بخت همنشین تو باد مشتری در قران قرین تو باد
2 خواجهٔ اختران غلام تو گشت عرصهٔ آسمان زمین تو باد
3 خاتم و خنجر قضا و قدر در یسار تو و یمین تو باد
4 آسمان و مجره و خورشید تخت و تیغ تو و نگین تو باد
1 به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر
2 نامهای مطلع آن رنج تن و آفت جان نامهای مقطع آن درد دل و سوز جگر
3 نامهای بر رقمش آه عزیزان پیدا نامهای در شکنش خون شهیدان مضمر
4 نقش تحریرش از سینهٔ مظلومان خشک سطر عنوانش از دیدهٔ محرومان تر