1 صاحبا عید بر تو خرم باد کل گیتی ترا مسلم باد
2 از تو آباد ظلم ویران شد به تو بنیاد عدل محکم باد
3 حزم و عزمت چو بر سؤال و جواب بر قضا و قدر مقدم باد
4 خدمت چرخ جز به درگه تو چون تیمم به ساحل یم باد
1 هزار سال زیادت بقای خاتون باد مه مبارک روزه برو همایون باد
2 هزار سال به میزان عدل و انصافش امور دولت و اشغال خلق موزون باد
3 جهان رفعت و عز و جلال عصمت دین که عز و عصمت با جانش هر دو مقرون باد
4 بر آسمان کمالش به هر قران که فتد هزار سال طواف سعود گردون باد
1 خدایگانا سال نوت همایون باد همیشه روز تو چون روز عید میمون باد
2 به گرد طالع سعدت که کعبهٔ فلکست هزار دور طواف سعود گردون باد
3 چنانکه رای تو بر امن و عدل مفتونست زمانه بر تو و بر دولت تو مفتون باد
4 جهان عمارت و تسکین به رای و عدل تو یافت همیشه هم به تو معمور باد و مسکون باد
1 صاحبا جنبشت همایون باد عید و نوروز بر تو میمون باد
2 طالع اختیار مسعودت زبدهٔ شکلهای گردون باد
3 صولت و سرعت زمین و زمان با رکاب و عنانت مقرون باد
4 در زوایای ظل رایت تو فتنه بر خواب امن مفتون باد
1 ملکا مملکت به کام تو باد ملک هم نام تو به نام تو باد
2 ساحت آسمان زمین تو گشت خواجهٔ اختران غلام تو باد
3 حشمت از حشمت تو محتشم است همه حشمت ز احتشام تو باد
4 هرچه قائم به ذات جز اول همه را قوت از قوام تو باد
1 خسروا بخت همنشین تو باد مشتری در قران قرین تو باد
2 خواجهٔ اختران غلام تو گشت عرصهٔ آسمان زمین تو باد
3 خاتم و خنجر قضا و قدر در یسار تو و یمین تو باد
4 آسمان و مجره و خورشید تخت و تیغ تو و نگین تو باد
1 ای عید دین و دولت عیدت خجسته باد ایامت از حوادث ایام رسته باد
2 گلزار باغ چرخ که پژمردگیش نیست در انتظار مجلس تو دسته دسته باد
3 بازار مصر جامع ملک از مکان تو تا بارهٔ نهم ز جهان رسته رسته باد
4 الا ز شست عزم تو تیر قدر قضا بر هر نشانهای که زند باز جسته باد
1 اکنون که ماه روزه به نقصان در اوفتاد آه از حجاب حجرهٔ دل بر در اوفتاد
2 هجران ماه روزه پیام وصال داد اینک نهیب او به جهان اندر اوفتاد
3 گوید به چند روز دگر طبع نفس را دیدی که رسم توبه ز عالم بر اوفتاد
4 آن شد که از تقرب مصحف به اختیار از دست پایمرد طرب ساغر اوفتاد
1 ای به شاهی ز همه شاهان فرد مشتری طلعت و مریخ نبرد
2 آسمان مثل تو نادیده به خواب مجلس و معرکه را مردم و مرد
3 بر جهان ای ز جهان جاه تو بیش همتت سایه از آن سان گسترد
4 که در آن سایه کنون مادر شاخ همه بیخار همی زاید ورد
1 ای نمودار سپهر لاجورد گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد
2 هم سپهر از رفعت سقفت خجل هم بهشت از غیرت صحنت به درد
3 اشک این چون آب شنگرف تو سرخ روی آن چون رنگ زرنیخ تو زرد
4 آسمان چون لاجوردت حل شده در سرشک از غبن سنگ لاجورد