1 چون وقت صبح چشم جهان سیر شد ز خواب بگسسته شد ز خیمهٔ مشکین شب طناب
2 بنمود روی صورت صبح از کران شب چون جوی سیم بر طرف نیلگونسراب
3 جستم ز جای خواب و نشستم به خانه در یک سینه پر ز آتش و یک دیده پر ز آب
4 باشد که بینم از رخ نسرین او نشان باشد که یابم از لب نوشین او جواب
1 اینکه میبینم به بیداریست یا رب یا به خواب خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب
2 آن منم یا رب در این مجلس به کف جزو مدیح وآن تویی یا رب در آن مسند به کف جام شراب
3 آخر آن ایام ناخوشتر ز ایام مشیب رفت و آمد روزگاری خوشتر از عهد شباب
4 گرچه دائم در فراق خدمت تو داشتند هرکه بود از عمرو و زید و خاص و عام و شیخ و شاب
1 تیر ستم فلک خدنگست شهد شره جهان شرنگست
2 گردون نخورد غمت که شوخست گیتی نخرد دمت که شنگست
3 بر کشتی عمر تکیه کم کن کاین نیل نشیمن نهنگست
4 در کوی هنر مباش کان کوی اقطاع قدیم شالهنگست
1 گشت از دل من قرار غایب کارم نشود به از نوایب
2 دل دمخور و دلفریب شادان غم حاضر و غمگسار غایب
3 بر ضعف تنم قضا موکل بر سوز دلم قدر مواظب
4 افلاک به رمح طعنه طاعن ایام به سیف هجر ضارب
1 منت از کردگار دادگرست که ترا کار با نظامترست
2 صدرآفاق وسعد دین که ز قدر قدمش جای تارک قمرست
3 این مراتب کنون که می بینی اثر جزو کلی قدرست
4 باش تا صبح دولتت بدمد کین لطایف نتیجهٔ سحرست
1 هزار سال زیادت بقای خاتون باد مه مبارک روزه برو همایون باد
2 هزار سال به میزان عدل و انصافش امور دولت و اشغال خلق موزون باد
3 جهان رفعت و عز و جلال عصمت دین که عز و عصمت با جانش هر دو مقرون باد
4 بر آسمان کمالش به هر قران که فتد هزار سال طواف سعود گردون باد
1 ای عید دین و دولت عیدت خجسته باد ایامت از حوادث ایام رسته باد
2 گلزار باغ چرخ که پژمردگیش نیست در انتظار مجلس تو دسته دسته باد
3 بازار مصر جامع ملک از مکان تو تا بارهٔ نهم ز جهان رسته رسته باد
4 الا ز شست عزم تو تیر قدر قضا بر هر نشانهای که زند باز جسته باد
1 ای خداوندی که هرکه از طاعتت سربرکشد روزگارش خط خذلان تا ابد بر سر کشد
2 گر سموم قعر تو بر موج دریا بگذرد جاودان از قهر دریا باد خاکستر کشد
3 ور نسیم لطف تو بر شعلهٔ دوزخ وزد دلو چرخ از دوزخ آب زمزم و کوثر کشد
4 رونق عالم تصرفهای کلکت میدهد ورنه تاثیر حوادث خط به عالم درکشد
1 ای نمودار سپهر لاجورد گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد
2 هم سپهر از رفعت سقفت خجل هم بهشت از غیرت صحنت به درد
3 اشک این چون آب شنگرف تو سرخ روی آن چون رنگ زرنیخ تو زرد
4 آسمان چون لاجوردت حل شده در سرشک از غبن سنگ لاجورد
1 طبعم به عرضه کردن دریا و کان رسید نطقم به تحفه دادن کون و مکان رسید
2 هم وهم من به مقصد خرد و بزرگ تاخت هم گام من به معبد پیر و جوان رسید
3 این دود عود شکر که جانست مجمرش بدرید آسمانه و بر آسمان رسید
4 انده بمرد و مفسدت او ز دل گذشت شادی بزاد و منفعت او به جان رسید