گرچرخ را در این حرکت از انوری ابیوردی قصیده 24
1. گرچرخ را در این حرکت هیچ مقصدست
از خدمت محمدبن نصر احمدست
1. گرچرخ را در این حرکت هیچ مقصدست
از خدمت محمدبن نصر احمدست
1. عرصهٔ مملکت غور چه نامحدودست
که در آن عرصه چنان لشکر نامعدودست
1. زمانهٔ گذران بس حقیر و مختصرست
ازاین زمانهٔ دون برگذر که بر گذرست
1. منصب از منصبت رفیعترست
هر زمانیت منصبی دگرست
1. منت از کردگار دادگرست
که ترا کار با نظامترست
1. می بیاور که جشن دستورست
جشن عالی سرای معمورست
1. یارب این بارگاه دستورست
یا نمودار بیت معمورست
1. ای ملک بهین رکن ترا کلک وزیرست
کلکی که فلک قدرت و سیاره مسیرست
1. نوش لب لعل تو قیمت شکر شکست
چین سر زلف تو رونق عنبر شکست
1. تیر ستم فلک خدنگست
شهد شره جهان شرنگست
1. اگر در حیز گیتی کمالست
ز آثار کمالالدین خالست