ای جهان را عدل تو آراسته از انوری ابیوردی قصیده 174
1. ای جهان را عدل تو آراسته
باغ ملک از خنجرت پیراسته
1. ای جهان را عدل تو آراسته
باغ ملک از خنجرت پیراسته
1. ای نهال مملکت از عدل تو بر یافته
وی همای سلطنت از عدل تو پر یافته
1. ای ز یزدان تا ابد ملک سلیمان یافته
هرچه جسته جز نظیر از فضل یزدان یافته
1. زهی کارت از چرخ بالا گرفته
حدیثت ز چین تا به صنعا گرفته
1. ای تیغ تو ملک عجم گرفته
انصاف تو جای ستم گرفته
1. زهی ز عدل تو خلق خدای آسوده
ز خسروان چون تویی در زمانه نابوده
1. ای رایت دولت ز تو بر چرخ رسیده
وی چشم وزارت چو تو دستور ندیده
1. دو عیدست ما را ز روی دو معنی
هم از روی دین و هم از روی دنیی
1. ای به درگاه تو بر قصهرسان صاحب ری
رهنشین سر کوی کرمت حاتم طی
1. زهی ز روی بزرگی خلاصهٔ دنیی
علو قدر تو برهان آسمان دعوی
1. ویحک ای صورت منصوریه باغی و سرای
یا بهشتی که به دنیات فرستاد خدای
1. آخر ای قوم نه از بهر من از بهر خدای
دست گیرید مرا زین فلک بیسروپای