1 آفرین باد بر چو تو مخدوم ای نکوسیرت خجسته رسوم
2 ای بصورت فرود دور فلک وی بمعنی ورای سیر نجوم
3 دخل مدح تو از خواص و عوام خرج جود تو بر خصوص و عموم
4 خلق نادیده در جبلت تو هیچ سیرت که آن بود مذموم
1 به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال به سعد اختر و میمون زمان و خرم حال
2 به بارگاه وزارت به فرخی بنشست خدایگان وزیران و قبلهٔ آمال
3 نظام مملکت و صدر دین و صاحب عصر سپهر رفعت و قدر و جان عز و جلال
4 محمدآنکه به اقبال او دهد سوگند روان پاک محمد به ایزد متعال
1 ای زرین نعل آهنین سم ای سوسن گوش خیزران دم
2 ای باد صبا گرفته در گل با آتش تو چو ساق هیزم
3 سیر تو به گرد خط ناورد چون گرد سپهر سیر انجم
4 بر دامن کسوت بهیمهات بربسته قضا خواص مردم
1 خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال جمال داد جهان را به جود و جاه و کمال
2 سپهر معنی مسعود کز قران سعود نزاد مادر گیتی چو او ستوده خصال
3 قضا توان و قدر قدرت و ستاره محل زمانه بخشش و کان دستگاه و بحر نوال
4 به جنب قدر رفیعش مدار انجم پست به پیش رای مصیبش زبان حجت لال
1 مؤتمن اسعد بن اسماعیل آن به قدر و شرف عدیم عدیل
2 هست خورشید آسمان جلال هست مختار مهتران جلیل
3 آنکه در خاک حلم او آرام وانکه در باد حکم او تعجیل
4 خاک با حلم او چو باد خفیف باد با طبع او چو خاک ثقیل
1 ای فخر همه نژاد آدم ای سیدهٔ زنان عالم
2 روحالقدس از پی تفاخر مهر تو نهاد مهر خاتم
3 سلطانت کریمةالنسا خواند شد ذات شریف تو مکرم
4 راضی ز تو ای رضیةالدین جبار تو ذوالجلال اکرم
1 شرف گوهر اولاد نظام ملک را باز شرف داد و نظام
2 صاحب مملکت و خواجهٔ عصر ناصر دین و نصیر اسلام
3 بوالمظفر که به عون ظفرش عدل شد ظلم و ضیا گشت ظلام
4 آن پس از مبدع و پیش از ابداع آن به از جنبش و پیش از آرام
1 دوش سلطان چرخ آینه فام آنکه دستور شاه راست غلام
2 از کنار نبردگاه افق چون به دست غروب داد زمام
3 دیدم اندر سواد طرهٔ شب گوشوار فلک ز گوشهٔ بام
4 گفتم آن نعل خنگ دستورست قرةالعین و فخر آل نظام
1 ای به هستی داده گیتی را کمال ملک را فرخنده هر روز از تو فال
2 صدر دنیایی و دنیا را به تو هست هر ساعت کمالی بر کمال
3 چون وزارت آسمان رفعت شود هر کرا جاه تو افزاید جلال
4 بخت بیدار تو حی لاینام ملک تایید تو ملک لایزال
1 مبارک باد و میمون باد و خرم همایون خلعت سلطان عالم
2 بلی خود خلعت سلطان بهرحال مبارک باشد و میمون و خرم
3 ترا بیرون ز تشریف شهنشاه که حد و قدر آن کاریست معظم
4 نیارد داد گردون هیچ دولت که نه قدرش بود از قدر تو کم