1 ای برادر عشق سودایی خوشست دوزخ اندر عاشقی جایی خوشست
2 در بیابان رهروان عشق را زاب چشم خویش دریایی خوشست
3 غمگنان را هر زمان در کنج عشق یاد نام دوست صحرایی خوشست
4 با خیال روی معشوق ای عجب جام زهرآلود حلوایی خوشست
1 کار دل از آرزوی دوست به جانست تا چه شود عاقبت که کار در آنست
2 کرد ز جان و جهان ملول به جورم با همه بیداد و جور جان جهانست
3 عشوه دهد چون جهان و عمر ستاند در غم او عشوه سود و عمر زیانست
4 عشق چو رنگی دهد سرشک کسی را روی سوی من کند که رسم فلانست
1 عشق تو از ملک جهان خوشترست رنج تو از راحت جان خوشترست
2 خوشترم آن نیست که دل بردهای دل در جان میزند آن خوشترست
3 من به کرانی شدم از دست هجر پای ملامت به میان خوشترست
4 دل به بدی تن زده تا به شود خوردن زهری به گمان خوشترست
1 عشق تو قضای آسمانست وصل تو بقای جاودانست
2 آسیب غم تو در زمانه دور از تو بلای ناگهانست
3 دستم نرسد همی به شادی تا پای غم تو در میانست
4 در زاویهای چین زلفت صد خردهٔ عشق در میانست
1 هرکه چون من به کفرش ایمانست از همه خلق او مسلمانست
2 روی ایمان ندیدهای به خدا گر به ایمان خویشت ایمانست
3 ای پسر مذهب قلندر گیر که درو دین و کفر یکسانست
4 خویشتن بر طریق ایشان بند که طریقت طریق ایشانست
1 مرا دانی که بیتو حال چونست به هر مژگان هزاران قطره خونست
2 تنم در بند هجر تو اسیرست دلم در دست عشق تو زبونست
3 غم عشق تو در جان هیچ کم نیست چه جای کم که هر ساعت فزونست
4 به وجهی خون همی بارم من از دل که در عشق توام غم رهنمونست
1 جمالت بر سر خوبی کلاهست بنامیزد نه رویست آن که ماهست
2 تویی کز زلف و رخ در عالم حسن ترا هم نیم شب هم چاشتگاهست
3 بسا خرمن که آتش در زدی باش هنوزت آب خوبی زیر کاهست
4 پی عهدت نیاید جز در آن راه کز آنجا تا وفا صد ساله راهست
1 عشق تو دل را نکو پیرایهایست دیده را دیدار تو سرمایهایست
2 تیر مژگان ترا خون ریختن در طریق عشق کمتر پایهایست
3 از وفا فرزند اندوه ترا دل ز مادر مهربانتر دایهایست
4 بنده گشت از بهر تو دل دیده را گرچه دل را دیده بد همسایهایست
1 هرکس که غم ترا فسانهست دستخوش آفت زمانهست
2 هرکس که غم ترا میان بست از عیش زمانه بر کرانهست
3 تو یار یگانهای و بایست یار تو که همچو تو یگانهست
4 عشق تو حقیقت است ای جان معلوم دلی و در میانهست
1 بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست بازگشتم عاجز اندر کار او تدبیر چیست
2 باز خون عقل و جانم ریخت اندر عشق او دیدهٔ شوخکش خونخوار او تدبیر چیست
3 باز بار دیگرم در زیر بار غم کشید آرزوی لعل شکربار او تدبیر چیست
4 پیش از این عمری به باد عشق او بر دادهام بازگشتم عاشق دیدار او تدبیر چیست