33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی

1 در همه مملکت مرا جانیست هر زمان پای‌بند جانانیست

2 در کنارم به جای دمسازی تا سحرگه ز دیده طوفانیست

3 در کجا می‌خورد مرا غم عشق در همه خانه‌ام یکی تا نیست

4 یک دم از درد عشق ناساید دادم انصاف رنج‌کش جانیست

1 رخت مه را رخ و فرزین نهادست لبت بیجاده را صد ضربه دادست

2 چو رویت کی بود آن مه که هر مه سه روز از مرکب خوبی پیادست

3 کجا دیدست بیجاده چنان خال که فرزین بند نعلت را پیادست

4 ز مادر تا تو زادی کس ندیدست که یک مادر مه و خورشید زادست

1 ز عشق تو نهانم آشکارست ز وصل تو نصیبم انتظارست

2 ز باغ وصل تو گل کی توان چید که آنجا گفتگوی از بهر خارست

3 ولی در پای تو گشتم بدان بوی که عهدت همچو عشقم پایدارست

4 دلم رفت و ز تو کاری نیامد مرا با این فضولی خود چه کارست

1 جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست کامروز بر آنم که نه دل نقطهٔ خالیست

2 در آرزوی خواب شب از بهر خیالت حقا که تنم راست چو در خواب خیالیست

3 بی‌روز رخ خوب تو دانم خبرت نیست کاندر غم هجران تو روزیم چو سالیست

4 هردم به غمی تازه دلم خوی فرا کرد تا هر نفسی روی ترا تازه جمالیست

1 گلبن عشق تو بی‌خار آمدست هر گلی را صد خریدار آمدست

2 عالمی را از جفای عشق تو پای و پیشانی به دیوار آمدست

3 حسن را تا کرده‌ای بازار تیز فتنه از خانه به بازار آمدست

4 باز کاری درگرفتستی مگر نو گرفتی تازه در کار آمدست

1 ای غارت عشق تو جهان‌ها بر باد غم تو خان و مان‌ها

2 شد بر سر کوی لاف عشقت سرها همه در سر زبان‌ها

3 در پیش جنیبت جمالت از جسم پیاده گشته جان‌ها

4 در کوکبهٔ رخ چو ماهت صد نعل فکنده آسمان‌ها

1 جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم تو را ور قصدِ آزارم کنی هرگز نیازارم تو را

2 زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون جانا چه خواهد شد فزون، آخر ز آزارم تو را

3 رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی در حالِ خود گویم همی، یادی بوَد کارم تو را

4 آبِ رُخانِ من مبر، دل رفت و جان را درنگر تیمارِ کارِ من بخور، کز جان خریدارم تو را

1 ای کرده خجل بتان چین را بازار شکسته حور عین را

2 بنشانده پیاده ماه گردون برخاسته فتنهٔ زمین را

3 مگذار مرا به ناز اگر چند خوب آید ناز نازنین را

4 منمای همه جفا گه مهر چیزی بگذار روز کین را

1 هر شکن در زلف تو از مشک دالی دیگرست هر نظر از چشم تو سحر حلالی دیگرست

2 ناید اندر وصف کس آن چشم و زلف از بهر آنک در خیال هرکس از هریک خیالی دیگرست

3 هرچه دل با خویشتن صورت کند زان زلف و چشم عقل دوراندیش گوید آن مثالی دیگرست

4 هرکسی زان چشم و زلف اندر گمانی دیگرند وان گمانها نیز از هریک محالی دیگرست

1 پایم از عشق تو در سنگ آمدست عقل را با تو قبا تنگ آمدست

2 نام من هرگز نیاری بر زبان آری از نامم ترا ننگ آمدست

3 هرچه دانی از جفا با من بکن کت زبونی نیک در چنگ آمدست

4 هرکسی آمد به استقبال من اندهانت چند فرسنگ آمدست

آثار انوری ابیوردی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی