از من ای جان روی پنهان از انوری ابیوردی غزل 311
1. از من ای جان روی پنهان میکنی
تا جهان بر من چو زندان میکنی
...
1. از من ای جان روی پنهان میکنی
تا جهان بر من چو زندان میکنی
...
1. ناز از اندازه بیرون میکنی
وز جگر خوردن دلم خون میکنی
...
1. باز آهنگ بلایی میکنی
قصد جان مبتلایی میکنی
...
1. دوستا گر دوستی گر دشمنی
جان شیرین و جهان روشنی
...
1. در حسن قرین نوبهار آیی
در جور نظیر روزگار آیی
...
1. این همه چابکیّ و زیبایی
این چنین از کجا همیآیی
...
1. ای همه دلبری و زیبایی
بر دلم هیچ مینبخشایی
...
1. خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی
احوال ما نپرسی نزدیک ما نیایی
...
1. ای روی تو آیت نکویی
حسن تو کمال خوبرویی
...
1. ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی
بدخو چرا شدستی آخر مرا نگویی
...
1. قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی
...