33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی

1 زردرویم ز چرخ دندان‌خای تیره‌رایم ز عمر محنت‌زای

2 نه امیدی که سرخ دارم روی نه نوبدی که تازه دارم رای

3 با که گویم که حق من بشناس باکه گویم که بند من بگشای

4 از قیاسی که تکیه‌گاه منست باز جستم زمانه را سر و پای

1 هرگز از دل خبر نداشته‌ای بر دلم رنج از آن گماشته‌ای

2 سپر افکنده آسمان تا تو رایت جور برافراشته‌ای

3 که خورد بر ز تو که تو هرگز تخم پیوند کس نکاشته‌ای

4 همرهی جسته‌ای ز من وانگه در میان رهم گذاشته‌ای

1 ای رخت رشک آفتاب شده آفتاب از رخت به تاب شده

2 آفتابیست آن دو عارض تو زلف تو پیش او نقاب شده

3 زود بینم ز تیر غمزهٔ تو عالمی سر بسر خراب شده

4 گرچه هست ای پری‌وش مه‌رو بتگری را رخت مب شده

1 دیدی که پای از خط فرمان برون نهادی دیدی که دست جور و جفا باز برگشادی

2 بردم ز پای بازی تو دست برد عمری بازم به دست بازی تو دست برنهادی

3 بر کار من نهی به جفا پای هر زمانی کارم ز دست رفت بدین کار چون فتادی

4 در خون و خاک پیش تو می‌گردم وز شوخی در چشمت آب نیست ندانم که بر چه بادی

1 عشق بر من سر نخواهد آمدن پا از این گل برنخواهد آمدن

2 گرچه در هر غم دلم صورت کند کز پی‌اش دیگر نخواهد آمدن

3 من همی دانم که تا جان در تنست بر دل این غم سر نخواهد آمدن

4 برنیاید چرخ با خوی بدش صبر دایم برنخواهد آمدن

1 ترک من ای من سگ هندوی تو دورم از روی تو دور از روی تو

2 بر لب و چشمت نهادم دین و دل هر دو بر طاق خم ابروی تو

3 من به گردت کی رسم چون باد را آب رویت پی کند در کوی تو

4 گویی از من بگذران می‌نگزرد این کمان را هم تو و بازوی تو

1 از من ای جان روی پنهان می‌کنی تا جهان بر من چو زندان می‌کنی

2 آشکارا گشت رازم تا ز من خندهٔ دزدیده پنهان می‌کنی

3 خون دلهای عزیزان ریختن گرچه دشوارست آسان می‌کنی

4 زهره کی دارد به کردن هیچکس آنچه تو از مکر و دستان می‌کنی

1 بس دل‌افروز و دلارام آمدی خه به نام ایزد به هنگام آمدی

2 بسکه بودم در پی صید چو تو آخرم امروز در دام آمدی

3 کار آن عشرت ز تو اندام یافت زانکه تو چست و به اندام آمدی

4 خام خوانندم که توبه بشکنم چون تو با من با می و جام آمدی

1 دلم بردی و برگشتی زهی دلدار بی‌معنی چه بود آخر ترا مقصود از این آزار بی‌معنی

2 نگار ازین جفا کردن بدان تا من بیازارم روا داری که خوانندت جهانی یار بی‌معنی

3 وگر جایی دگر تیزست روزی چند بازارت مشو غره نگارینا بدان بازار بی‌معنی

4 همی گفتی که تا عمرم ترا هرگز بنگذارم کنون حیران بماندستم از این گفتار بی‌معنی

1 آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی دست عهد از دامن صحبت رها تا کی کنی

2 چون به جز جور و جفاکاری نداری روز و شب پس مرا بیغارهٔ مهر و وفا تا کی کنی

3 باختم در نرد عشقت این جهان و آن جهان چون همه درباختم با من دغا تا کی کنی

4 چون کلاه خواجگی یکباره بنهادم ز سر جان من پیراهن صبرم قبا تا کی کنی

آثار انوری ابیوردی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی