1 مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند ز من مگرد که احوال تو بگرداند
2 در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند
3 اگر ندانی حال دلم روا باشد خدای عز و جل حال من همی داند
4 مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش که هرکه دیده مرا بندهٔ تو میخواند
1 در همه آفاق دلداری نماند در همه روی زمین یاری نماند
2 گل نماند اندر همه گلزار عشق راستی باید نه گل خاری نماند
3 عقل با دل گفت کاندر باغ عشق گرچه بر شاخ وفا باری نماند
4 یادگاری هم نماند آخر از آن دل به بادی سرد گفت آری نماند
1 مرا با دلبری کاری بیفتاد دلم را روز بازاری بیفتاد
2 مسلمانان مرا معذور دارید دلم را ناگهان کاری بیفتاد
3 قبای عشق مجنون میبریدند دلم را زان کله واری بیفتاد
4 دلم سجادهٔ عشقش برافشاند از آن سجاده زناری بیفتاد
1 جمالش از جهان غوغا برآورد مه از تشویر واویلا برآورد
2 چو دل دادم بدو جان خواست از من چو گفتم بوسهای صفرا برآورد
3 ز بیآبی و شوخی در زمانه هزاران فتنه و غوغا برآورد
4 غم و تیمار عشقش عاشقان را هم از دین و هم از دنیا برآورد
1 ای شده از رخ تو تاب قمر وی شده از لب تو آب شکر
2 از رخ و زلف خویش در عالم فتنهای در فکندی ای دلبر
3 چهره پنهان مکن که در خوبی چون تو صاحب جمال نیست دگر
4 عاشقان ترا بدین اومید تا ببینندت ای پری پیکر
1 عشق تو بر هرکه عافیت بهسر آرد هر دو جهانش به زیر پای درآرد
2 عقل که در کوی روزگار نپاید بر سر کوی تو عمرها بهسر آرد
3 صبر که ساکنترین عالم عشق است زلف تو هر ساعتش به رقص درآرد
4 با توبه بیشئی صبر درنتوان بست زانکه به یک روزه غم شکم ز بر آرد
1 زیر بار غمی گرفتارم کاندرو دم زدن نمیآرم
2 عمر و عیشم به رنج میگذرد من از این عمر و عیش بیزارم
3 در تمنای یک دمی بیغم همه شب تا به روز بیدارم
4 تا غمت میکشد گریبانم دامنت چون ز دست بگذارم
1 ای مسلمانان ز جان سیر آمدم بینگارم از جهان سیر آمدم
2 گر نبودی جان که دیدی هجر او از وجود خود از آن سیر آمدم
3 شادیی باید ز غم آخر مرا از غم آن دلستان سیر آمدم
4 از دلم هرگز نپرسد آن نگار از مراعات زمان سیر آمدم
1 به عمری در کفم یاری نیاید ور آید جز جگرخواری نیاید
2 بنامیزد ز بستان زمانه ز گل قسمم به جز خاری نیاید
3 کنون نقشم کسی میباز مالد که با او از دوشش چاری نیاید
4 به جانی بوسهای میخواستم گفت به هر جانی یکی باری نیاید
1 ساقی اندر خواب شد خیز ای غلام باده را در جام جان ریز ای غلام
2 با حریف جنس درساز ای پسر در شراب لعل آویز ای غلام
3 چند گویی مست گشتم می بنه وقت مستی نیست مستیز ای غلام
4 چند پرهیزی از این پرهیز چند از چنین پرهیز پرهیز ای غلام